چکیده: حجاب و عفاف به عنوان دو مسئله مهم ، در آموزه¬های اسلامی بر آن¬ها تأکید شده است. حجاب و عفاف، کارکردها و آثار فراوانی دارد که در این مجال قصد بر تبیین اهم آن هاست. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 1621 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
تعداد کلمات 1621 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
مرضیه جلالی
مقدمه
یکى از مسائل مطرح پیرامون حقوق زنان و بى توجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى که جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روزبه روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزونتر از او دارد و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسى اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اینها قرار دهد، در چنین جامعه اى، شخصیت زن تا حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش، سقوط مى کند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مى شود و به این ترتیب، زن، وسیلهاى براى اشباع هوس هاى سرکش برخى مردان آلوده و فریبکار مىشود.
عفت و پاکدامنى، با آفرینش و فطرت زن به هم آمیخته است، و در آفرینش او، جایگاه عظیم و بلندى دارد که هم خود زنان خواهان عفت و پاکدامنى هستند و هم دیگران زن را با این ویژگى مىخواهند. اسلام نیز آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته، و حجاب را لازم شمرده تا عفت برونى زن، با عفت درونى او هماهنگ و بنیان خانواده مستحکم گردد و زن همچون کالاى ناچیزى در معرض همگان قرار نگیرد.
عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعالیت هاى اجتماعى دور نمىکند، بلکه زمینه هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع- به همراه حقوق برخوردارى از اجتماعى عادلانه- تضمین مى کند و شخصیت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى دیگران، مصونیت مى بخشد.
عفت و پاکدامنى، با آفرینش و فطرت زن به هم آمیخته است، و در آفرینش او، جایگاه عظیم و بلندى دارد که هم خود زنان خواهان عفت و پاکدامنى هستند و هم دیگران زن را با این ویژگى مىخواهند. اسلام نیز آفرینش زن و صلاح و خیر جامعه را در نظر گرفته، و حجاب را لازم شمرده تا عفت برونى زن، با عفت درونى او هماهنگ و بنیان خانواده مستحکم گردد و زن همچون کالاى ناچیزى در معرض همگان قرار نگیرد.
عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعالیت هاى اجتماعى دور نمىکند، بلکه زمینه هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع- به همراه حقوق برخوردارى از اجتماعى عادلانه- تضمین مى کند و شخصیت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى دیگران، مصونیت مى بخشد.
تعریف عفاف
عفاف و عفت، در لغت به معناى مناعت با خویشتندارى آمده است؛ هم چنین به بازداشتن خویش از چیزى که حلال نیست عفت مىگویند. عفت، حالت نفسانى است که انسان را از غلبه شهوت باز دارد. قرآن مجید، این کلمه را در چند مورد به کار برده است:
در مورد کسانى که ازغلبه شهوت، خویشتن دارى کرده، خود را به گناه آلوده نمى کنند: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَایَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛ (نور، 34) آنان که قدرت بر تزویج ندارند، خود را نگه دارند، و عفّت پیش گیرند تا خداوند از کرم خویش آنها را بى نیاز کند.» در این آیه، عفّت به معناى خویشتن دارى از ارتکاب گناه و مفاسد اخلاقى است. «یَسْتَعفف»، یعنى کوشش کننده در طلب عفت، با ریاضت و دورى از زمینه هاى گناه. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در این باره فرموده اند: «اى گروه جوانان! کسى از شما که قدرت دارد بر تزویج ازدواج کند، و کسى که توانایى و قدرت ندارد، بر او باد به روزه گرفتن، زیرا روزه شهوت را کم مى کند.»[1]
در سوره نور آمده است: «و ان یستعففن خیر لهنّ؛ (نور، 60) اگر آنان طلب عفت کنند و خویشتن را بپوشانند، براى آنها بهتر است» آیه در مورد زنان پیر و سال خوردهاى است که امیدى به ازدواج ندارند و جاذبه جنسى خود را از دست داده اند.
یستعفف در آیه، به معناى حفظ حجاب آمده است و تردیدى نیست که حفظ حجاب براى زنان جوان واجب و لازم میباشد و این آیه به پیر زنانى اشاره دارد که کسى از روى لذت به آنان نگاه نمى کند.
هم چنین در سوره نساء مى خوانیم: «و من کان غنیاً فلیستعفف؛ (نساء، 5) در صورتى که کسى غنى و ثروتمند باشد، زیبنده است طلب عفت کند، [مناعت طبع داشته باشد] و [هرگز به عنوان حق الزحمه، از اموال یتیمان چیزى برندارد].» در این آیه، عفت به معناى خویشتن دارى و بى توجهى به مال دنیا به کار رفته است. در آیه 273 بقره آمده است: «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَآءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» آیه در مورد فقرایى است که به شدت نیازمند هستند، لکن خویشتندارى مى کنند، و هرگز فقر و نیاز خود را به دیگران اظهار نمى کنند، به گونهاى که مردم خیال مى کنند که آنها غنى و ثروتمند هستند. در این آیه، عفت به معنى مناعت طبع و خویشتن دارى از ذلّت درخواست به کار رفته است.
تعفّف از باب تفعل، یعنى لباس عفت به تن کرده خود را عفیف نشان مىدهند، به گونهاى که دیگران متوجه فقر آنها نمىشوند.
از قرآن مجید و احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) استفاده مى شود که بهترین عفاف، خویشتن دارى انسان از آلودگى به مفاسد اخلاقى و شهوت جنسى است. در سوره مؤمنون آمده است: «قد افلح المؤمنون؛ (مؤمنون، 1) به تحقیق رستگار شدند مؤمنین.» سپس اوصافى براى آنان ذکر مى کند، از جمله: «والذین هم لفروجهم حافظون؛ (مؤمنون، 5) مؤمنین کسانى هستند که دامان خود را از آلودگى به بى حرام حفظ کند.»[2] هم چنین امام باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند: «عبادت نشده خدا به چیزى که افضلتر باشد از عفت، و پاک دامنى شکم و دامن.»[3] بنابراین، تفاوتى که بین معناى استعفاف و تعفف مى باشد، آن است که در استعفاف معناى طلب به کار رفته، ولى تعفّف، در بردارنده طلب نیست، بلکه پذیرش و مطاوعت را مىرساند.
نظر علامه طباطبایى (ره) درباره این دو لغت این است: «استعفاف و تعفف معناى آنها نزدیک به هم دیگر است.»[4]
در مورد کسانى که ازغلبه شهوت، خویشتن دارى کرده، خود را به گناه آلوده نمى کنند: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَایَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ؛ (نور، 34) آنان که قدرت بر تزویج ندارند، خود را نگه دارند، و عفّت پیش گیرند تا خداوند از کرم خویش آنها را بى نیاز کند.» در این آیه، عفّت به معناى خویشتن دارى از ارتکاب گناه و مفاسد اخلاقى است. «یَسْتَعفف»، یعنى کوشش کننده در طلب عفت، با ریاضت و دورى از زمینه هاى گناه. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در این باره فرموده اند: «اى گروه جوانان! کسى از شما که قدرت دارد بر تزویج ازدواج کند، و کسى که توانایى و قدرت ندارد، بر او باد به روزه گرفتن، زیرا روزه شهوت را کم مى کند.»[1]
در سوره نور آمده است: «و ان یستعففن خیر لهنّ؛ (نور، 60) اگر آنان طلب عفت کنند و خویشتن را بپوشانند، براى آنها بهتر است» آیه در مورد زنان پیر و سال خوردهاى است که امیدى به ازدواج ندارند و جاذبه جنسى خود را از دست داده اند.
یستعفف در آیه، به معناى حفظ حجاب آمده است و تردیدى نیست که حفظ حجاب براى زنان جوان واجب و لازم میباشد و این آیه به پیر زنانى اشاره دارد که کسى از روى لذت به آنان نگاه نمى کند.
هم چنین در سوره نساء مى خوانیم: «و من کان غنیاً فلیستعفف؛ (نساء، 5) در صورتى که کسى غنى و ثروتمند باشد، زیبنده است طلب عفت کند، [مناعت طبع داشته باشد] و [هرگز به عنوان حق الزحمه، از اموال یتیمان چیزى برندارد].» در این آیه، عفت به معناى خویشتن دارى و بى توجهى به مال دنیا به کار رفته است. در آیه 273 بقره آمده است: «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَآءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» آیه در مورد فقرایى است که به شدت نیازمند هستند، لکن خویشتندارى مى کنند، و هرگز فقر و نیاز خود را به دیگران اظهار نمى کنند، به گونهاى که مردم خیال مى کنند که آنها غنى و ثروتمند هستند. در این آیه، عفت به معنى مناعت طبع و خویشتن دارى از ذلّت درخواست به کار رفته است.
تعفّف از باب تفعل، یعنى لباس عفت به تن کرده خود را عفیف نشان مىدهند، به گونهاى که دیگران متوجه فقر آنها نمىشوند.
از قرآن مجید و احادیث ائمه اطهار (علیهم السلام) استفاده مى شود که بهترین عفاف، خویشتن دارى انسان از آلودگى به مفاسد اخلاقى و شهوت جنسى است. در سوره مؤمنون آمده است: «قد افلح المؤمنون؛ (مؤمنون، 1) به تحقیق رستگار شدند مؤمنین.» سپس اوصافى براى آنان ذکر مى کند، از جمله: «والذین هم لفروجهم حافظون؛ (مؤمنون، 5) مؤمنین کسانى هستند که دامان خود را از آلودگى به بى حرام حفظ کند.»[2] هم چنین امام باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند: «عبادت نشده خدا به چیزى که افضلتر باشد از عفت، و پاک دامنى شکم و دامن.»[3] بنابراین، تفاوتى که بین معناى استعفاف و تعفف مى باشد، آن است که در استعفاف معناى طلب به کار رفته، ولى تعفّف، در بردارنده طلب نیست، بلکه پذیرش و مطاوعت را مىرساند.
نظر علامه طباطبایى (ره) درباره این دو لغت این است: «استعفاف و تعفف معناى آنها نزدیک به هم دیگر است.»[4]
انواع عفاف
از آیات قرآن کریم چهار نوع عفاف استفاده مى شود:
1. عفاف در پوشش
2. عفاف در نگاه
3. عفاف در سخن گفتن
4. عفاف در راه رفتن
از آیه هاى 30 و 31 سوره نور عفاف در پوشش، عفاف در نگاه و عفاف در راه رفتن را استفاده مىکنیم و از آیه 32 سوره احزاب عفاف در سخن گفتن را استفاده مى کنیم.
1. عفاف در پوشش
2. عفاف در نگاه
3. عفاف در سخن گفتن
4. عفاف در راه رفتن
از آیه هاى 30 و 31 سوره نور عفاف در پوشش، عفاف در نگاه و عفاف در راه رفتن را استفاده مىکنیم و از آیه 32 سوره احزاب عفاف در سخن گفتن را استفاده مى کنیم.
تعریف حجاب
«حجاب» واژة عربی است و زبان شناسان عرب، برای آن، دو معنای اصلی بر شمرده اند:
1.حجاب، به مفهوم مانع وحایل میان دو چیز است، خواه آن دو چیز از امور مادی واشیای محسوس باشد ویا از امور معنوی و غیر محسوس.راغب چنین می گوید:«الحجب والحجاب المنع من الوصول؛[5]حجب و حجاب به معنای منع از وصول و رسیدن دو چیز به همدیگر است.»
صاحب مقاییس اللغه نیز می آورد:«حجب اصل واحد وهو المنع،یقال حجبته عن کذا ای منعته[6]؛حجب دارای یک معنای اصلی است وآن منع است. گفته می شود: حجبته ،یعنی؛ منع کردم اورا.»
همچنین در «مصباح» آمده است:« حَجَبَ به معنای منع است و از همین رو به پوشش حجاب گفته می شود زیرا پوشش مانع از مشاهده می شود و به دربان حاجب گفته می شود چون مانع و بازدارندة از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دوجسد حائل می شود و گاه بر امور معنوی نیز به کار می رود؛ از این رو گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد اوست و «معصیت» حجاب بین بنده و پرورد گار اوست.»[7]
همچنین در «مصباح» آمده است:« حَجَبَ به معنای منع است و از همین رو به پوشش حجاب گفته می شود زیرا پوشش مانع از مشاهده می شود و به دربان حاجب گفته می شود چون مانع و بازدارندة از ورود دیگران است. اصل معنای حجاب، جسمی است که بین دوجسد حائل می شود و گاه بر امور معنوی نیز به کار می رود؛ از این رو گفته شده است: «عجز» حجاب میان انسان و مراد اوست و «معصیت» حجاب بین بنده و پرورد گار اوست.»[7]
2.حجاب به معنای ستر وپوشش، صحاح اللغه معنای پوشش را برای حجاب یاد آور شده وگفته است:«الحجاب الستر وحجاب الجوف ما یحجب بین الفوأد و سایره؛[8]حجاب یعنی پوشش وحجاب درون انسان، یعنی آن چه که بین قلب وسایرآن حائل می شود.»
چنان که ابن منظور نیز در لسان العرب، حجاب را به معنای ستر دانسته وگفته است:«الحجاب الستر ...حجبه: ستره وامرأه محجوبه قد سترت بستر؛[9]حجاب به معنای ستر و پوشش است؛ «حجبه» یعنی آن را پوشانید، زن محجوب، زنی است که پوشیده باشد.»
درتعیین این که از میان این دو معنا کدام یک اصلی ویا هر دو معنا در عرض یکدیگر معانی اصلی به شمار می آید، نظرمؤلف «التحقیق فی کلمات القرآن» نزدیکتر به صواب و نیز جامع ترین دیدگاه ها در بیان سایر خصوصیات معنای حجاب می باشد:
«ان الحجاب هوالحائل الحاجز المانع عن تلاقی شیئین او أثرهما سواء کانا مادیین او معنویین او مختلفین و سواء کان الحاجب مادیا او معنویا؛[10]حجاب در اصل به معنای مانع از تلاقی دو چیز یا اثرآن دو است؛ چه هر دو چیز مادی باشند یا معنوی، یا یکی مادی و دیگری معنوی و نیز بدون تفاوت از این ناحیه که آن مانع وحجاب، شیء مادی باشد یا امر معنوی»
کاربرد قرآنی حجاب نیز دلالت بر آن دارد که اصل معنای حجاب منع است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته می شود، از آن رو است که پوشش، مانع از دیدن و از مصداق های حجاب است. [11]
حجاب درکاربرد فقهی و اصطلاح فقیهان، قلمرو کوچکتر و معنای محدودتری دارد و مقصود از آن پوشش ویژه ای برای زنان است که مانع و بازدارندة نگاه نامحرمان به او و یا مانع انگیزش تمایل جنسی مردان باشد. پیدایش و کاربرد این اصطلاح به جای ستر که در گذشته، میان فقیهان رایج و معمول بوده است، به باور برخی از محققان چون شهید مطهری، پیشینة چندانی ندارد و«یک اصطلاح نسبتاً جدید است»[12].
منشأ پیدایش و خاستگاه این اصطلاح و معنا،شماری از نصوص روایی و آیات قرآنی است که دربرخی از آن نصوص، واژة حجاب در معنای پرده و چیزی که مانع ازدیده شدن می شود به کار رفته است و در برخی نیز هرچند واژة حجاب به کار نرفته است؛ اما مضمون و محتوای آن، حجاب به معنای پیش گفته را می رساند.
درتعیین این که از میان این دو معنا کدام یک اصلی ویا هر دو معنا در عرض یکدیگر معانی اصلی به شمار می آید، نظرمؤلف «التحقیق فی کلمات القرآن» نزدیکتر به صواب و نیز جامع ترین دیدگاه ها در بیان سایر خصوصیات معنای حجاب می باشد:
«ان الحجاب هوالحائل الحاجز المانع عن تلاقی شیئین او أثرهما سواء کانا مادیین او معنویین او مختلفین و سواء کان الحاجب مادیا او معنویا؛[10]حجاب در اصل به معنای مانع از تلاقی دو چیز یا اثرآن دو است؛ چه هر دو چیز مادی باشند یا معنوی، یا یکی مادی و دیگری معنوی و نیز بدون تفاوت از این ناحیه که آن مانع وحجاب، شیء مادی باشد یا امر معنوی»
کاربرد قرآنی حجاب نیز دلالت بر آن دارد که اصل معنای حجاب منع است و اگر به پوشش و ساتر، حجاب گفته می شود، از آن رو است که پوشش، مانع از دیدن و از مصداق های حجاب است. [11]
حجاب درکاربرد فقهی و اصطلاح فقیهان، قلمرو کوچکتر و معنای محدودتری دارد و مقصود از آن پوشش ویژه ای برای زنان است که مانع و بازدارندة نگاه نامحرمان به او و یا مانع انگیزش تمایل جنسی مردان باشد. پیدایش و کاربرد این اصطلاح به جای ستر که در گذشته، میان فقیهان رایج و معمول بوده است، به باور برخی از محققان چون شهید مطهری، پیشینة چندانی ندارد و«یک اصطلاح نسبتاً جدید است»[12].
منشأ پیدایش و خاستگاه این اصطلاح و معنا،شماری از نصوص روایی و آیات قرآنی است که دربرخی از آن نصوص، واژة حجاب در معنای پرده و چیزی که مانع ازدیده شدن می شود به کار رفته است و در برخی نیز هرچند واژة حجاب به کار نرفته است؛ اما مضمون و محتوای آن، حجاب به معنای پیش گفته را می رساند.
پاورقی:
[1] . فیض کاشانى، محسن، الصافى فى تفسیر القرآن، تهران، 1356 ش ، ج 3، ص 433
[2] محمدی ری شهری ، محمد ، میزان الحکمة، قم : دار الحدیث ، 1389ش.ج 6، ص 361
[3] . همان.
[4] . طباطبائی، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، ترجمه:سیدمحمدباقر موسوی همدانی، تهران : بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجا مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1363ش. ج 15، ص 122
[5] . راغب اصفهانی،ابو القاسم الحسین بن محمد ، مفردات ألفاظ القرآن ، چاپ اول، بیروت: دار القلم ، 1414ق.ص219.
[6] . ابن فارس، ابی الحسن احمد ، معجم مقاییس الغه، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1404ق.ج2،ص143.
[7] . فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، چاپ اول، قم:منشورات دار الرضی، بیتا.ص147.
[8] . جوهری ، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه،بیروت: دراالعلم ،1410ق.ج1،ص107.
[9] . ابن منظور ، محمد ابن مکرم ، لسان العرب، قم: نشر ادب حوزه، 1405 ق.ج1،ص298.
[10] . مصطفوی ،حسن ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، چاپ سوم ،بیروت :دار الکتاب العلمیه ، 1430ق.
[11] . سوره نور، آیات 30، 31، 33 و 60؛ سوره احزاب، آیات 35، 53، 55 و 59.
[12] . مطهری،مرتضی، مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا، 1378ش.ج 19،ص430.
ادامه دارد...
بیشتر بخوانید:
تاثیر حجاب زنان بر بهبود زندگی خانواده ها
تاثیر حجاب بر شخصیت و سلامت روحی زنان
حجاب و امنیت اجتماعی
آثار و فواید حجاب
فواید حجاب
مفهوم ، فلسفه و فواید حجاب