روش تربیت دینی در کودکان

تربیت دینی کودکان یکی از مسائل مهمّ زندگی است، زیرا فطرت خدا جوی کودکان همراه با حسّ کنجکاوی بتدریج رشد می کند، و باید قانونمند شده و تربیت گردد و وظیفه این امر مهم در عهده والدین است. با ما همراه باشید.
دوشنبه، 19 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش تربیت دینی در کودکان
والدینی که اصرار می کنند کودک در مراسم مذهبی یا کلاس های دینی شرکت کند، ولی خودشان شرکت نمی کنند، تصویر نامتعادلی را به کودک ارایه می دهند.
 

مقدمه

صرف نظر از اینکه اعتقاد مذهبی ما چقدر باشد، مذهب  جایگاه مهمی در زندگی ما دارد. برای اکثر افراد، مذهب منبع الهام در تلاش برای زندگی خوب است. ایده آل ها، ارزش های اخلاقی و بزرگ ترین آرزوهای ما ریشه در مذهب دارند. بنابراین نمی توان گفت مذهب برای کودک مضر است، ولی ممکن است از آن استفاده نابجا بشود. در این مقاله به بررسی برخی از موضوعاتی می پردازیم که در بیشتر خانواده و در رابطه با مباحثه مذهبی و دینی بین کودکان و والدین مطرح است.
 

بکارگیری مذهب در تربیت کودکان

هرگاه والدی کودک خود را با «خدا تو را تنبیه خواهد کرد»  تهدید کند، عملا شکست را می پذیرد و کل مشکل را روی دوش صاحب اختیار بالاتر می اندازد. کودک این مساله را درک می کند و از اینکه کسی نمی تواندکاری با  او بکند، احساس غرور می کند. چون هیچ تنبیهی از سوی خدا فورا خود را نشان نمی دهد، کودک چنین تهدیدی را ممکن است تمسخر کند، یا برعکس دچار اضطراب و نگرانی شود. بنا براین، این تکنیک آموزشی کاملا بیهوده است.

برای کودک خوب بودن به مراتب آسان تر از بد بودن است. مگر اینکه در محیطش با موانعی مواجه شود که او را دلسرد کنند و به عنوان راهی برای برون رفت از مشکل به سمت بد رفتاری کشیده شود. چون کودک از بد رفتاری خود هدفی دارد، درس اخلاق دادن نه آن را تغییر می دهد و نه مانع را بر طرف می کند؛ بلکه به دلسردی کودک می افزاید، وقتی ایده الی که همه برای آن تلاش می کنیم، تعیین کنیم  و به او القا کنیم که به زودی سرنگون خواهد شد، فقط به دلسردی او افزوده ایم. کودک بیش از محکومیتی که در ضمن موعظه وجود دارد، به دلگرم سازی و کمک برای برون رفت از مشکلش نیاز دارد.

کودک می داند که باید خوب باشد، و نمی داند چرا بد است ( چون هدف رفتارش برای او ناشناخته است ) به همین علت از دستیابی به ایده ال هایش نا امید می شود. تعارض میان آنچه می داند که باید انجام دهد و آنچه انجام می دهد، ایجاد می شود چون یک زمان نمی  تواند در دوجهت حرکت کند، باید یاد بگیرد که وانمود کند. او می آموزد پشت نیت های خوب پنهان شود در  حالی که هدف واقعیش کاملا برعکس است.
هرگاه از موعظه برای برانگیختن رفتار خوب استفاده شود، کودکان را با نقابی دروغین خواهیم یافت. آنها سعی می کنند در همه  شرایط به بهترین شکل اخلاقی به نظر برسند. آنها از این می ترسند که بی ارزشی واقعی شان (خود پنداره غلط آنها برای خودشان کاملا واقعی است) از پشت این نقاب آشکار شود.
 

شرکت در برنامه های مذهبی

والدینی که اصرار می کنند کودک در مراسم مذهبی یا کلاس های دینی شرکت کند، ولی خودشان شرکت نمی کنند، تصویر نامتعادلی را به کودک ارایه می دهند. در این حالت به نظر می رسد که دو معیار وجود دارد، یکی برای کودک و دیگری برای بزرگسالان! کودکان باید به کلاس های دینی بروند تا نحوه خوب بودن را یاد بگیرند. در حالی که والدین می دانند چگونه خوب باشند و دیگر نیازی به این آموزش ندارند.
این نکته مهم است که برای اینکه کودکان جلب برنامه ها و موضوعات دینی شوند بایستی به همراه والدین، بخصوص توام با مهربانی و آرامش والدین در این مراسم حضور پیدا کنند. اگر می خواهیم کودک مان را به مسنجد ببریم بایستی حسی کودکانه و خوشایند از مسجد رفتن یا یک برنامه دیگر داشته باشد نه اینکه به اجبار و برای انجام برخی احکام دینی آن هم بصورت خشک در مسجد حاضر شده است.
 

آموزش مفاهیم دینی

اگر کودک به قدر کافی بزرگ باشد که مفهوم زندگی پس از مرگ و تنبیه و عذاب آن را درک کند، دچار وحشت از مرگ ، از آینده و از عالم غیب می شود. چنین ترسی به  جای سر به راه کردن او ، سبک زندگی او را محدود می کند و او را از ازادی رشد و قدرت مسولیت پذیری محروم می کند. او درحال حاضر دچار مشکل است و گرنه بدرفتاری نمی کرد. حالا علاوه بر آن مشکل، باید با موجودی که او را به خاطر خشنودیش تنبیه خواهد کردن روبرو شود. او ممکن است از این خدایی که تنبیه می کند، تنفری ناگفته ای نااشنا پیدا کند، چون چنین حسی ابراز شدنی نیست، کودک نقاب دروغین خودش را بیشتر استفاده می کند. چنین تعارضی میان تمایلات واقعی و ظاهر سازی او می تواند تنها به ناسازگاری بیشتر یا حتی روان نژندی منجر شود.
 

نکات کلیدی در رابطه با کاربرد مذهب در تربیت کودکان

از آموزش دینی می توان در این جهت استفاده برد که به کودک نشان دهیم چگونه از زمان های قدیم مردم فهمیده اند رفتارهای خاصی اشتباهند، چون ارتباط خوب و شاد بین افراد را خراب می کنند. والدین و کودکان می توانند به شکلی داستان مانند، درباره مسایل دینی بحث کنند (هیچ گاه به عنوان نمونه از خود بچه ها در داستان استفاده نکنید) و راه های تعارض را طوری که دوستی ها و هماهنگی ها احیا شوند، کشف کنند.

منبع:
درایکورس، رودلف، (1391) کودکان خوشبخت (راهبردهای تربیت کودک و بهبود رابطه ی والدین – فرزند). (ترجمه ی دکتر حمید علیزاده – علیرضا روحی). نشر ارسباران.
رابینسون، ماریا. رشد و شخصیت کودک از تولد تا یک سالگی. (1387). (مترجمین غلامرضا تبریزی، مرضیه وطن خواه، معصومه تبریزی). نشر دقت: مشهد.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.