پرداختن به تجملات و تمایل به ظواهر پوچ و دست و پاگیر، مانع از اجرای فعالیت های اساسی و پیاده سازی برنامه های صحیح در زندگی خواهد بود.
3. جامعه (بستگان و اطرافیان)
آداب و رسوم غلط حاکم بر جامعه عامل دیگری است که در ترویج تجمل گرایی نقش دارد. توقعاتی که اطرافیان دارند، به مرور تبدیل به یک پذیرش اجتماعی شده است. در زمانه ما هم مثل گذشته یک شخص برای تشکیل زندگی و ازدواج می تواند با کمترین هزینه ممکن نسبت به آن اقدام نماید، اما این توقعات افراد خانواده، فامیل، دوست و همسایه هاست که او را اینچنین گرفتار می کند که در عین تنگدستی، خود را به صورت یک انسان مرفه و گشاده دست بنمایاند تا جشن عروسی آبرومندی را برگزار کند، متأسفانه آبروداری به چنین افکار و اعمال نادرستی گره خورده است؛ در حالی که قرآن کریم گرامی ترین افراد را با تقواترین آنان معرفی کرده است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»(حجرات، 13﴾
پیامدهای تجمل گرایی
پیامدهای تجمل گرایی
1. غفلت از خدا
مسلما تمایل به مادیات باعث دور شدن از فضای معنویات است. شخص تجمل زده هرگز نمی تواند خدا و دین را محور افکار و اعمال خود قرار دهد. این روحیه انسان را سرگرم زخارف و زیبایی های ظاهری دنیایی می کند و به جای این که زینت های دنیا را وسیله ای جهت رسیدن به اهداف اصلی پیش روی خود بداند، آن ها را به عنوان هدف تلقی می کند.
2. محرومیت از برنامه های هدفمند در زندگی
زندگی انسان همواره بر پایه برنامه های کوتاه یا بلند مدت استوار است. پرداختن به تجملات و تمایل به ظواهر پوچ و دست و پاگیر، مانع از اجرای فعالیت های اساسی و پیاده سازی برنامه های صحیح در زندگی خواهد بود. به عنوان نمونه در مسأله مهم ازدواج که از اساسی ترین مراحل دوران زندگی انسان به شمار می آید، تجمل گرایی از جمله موانع اصلی آن است؟ اگر کسی نیاز به ازدواج داشته باشد و شرایط اولیه را فراهم ببیند، نباید بی خودی در قید و بند برخی بهانه ها یا آداب و رسوم غلط بیفتد. دقیقا مانند کسی که گرسنه است، که تا سفره پهن شد باید مشغول خوردن غذا شود، در منابع دینی آمده است که: در کنار سفره غذا، اگر نان را درون سفره گذاشتند، منتظر چیز دیگر نباشید. نگویید هنوز خورشت نیامده، پلو هم نیامده است. بلکه نان که آمد شروع کنید. انسان گرسنه با نان شروع می کند. اگر بگوید نه چون دسر نیامده من از نان خوردن معذورم، پیداست که گرسنه اش نیست. حال اگر دختر یا پسری نیازمند ازدواج باشند، این که پدر و مادر او بگویند لوازم جهیزیه اش فراهم نیست یا شرایط برگزاری یک جشن با شکوه هنوز فراهم نیامده است، معلوم است که ضرورت ازدواج فرزندشان را درک نکرده اند. و بیهوده گرفتار آداب و رسومی شده اند که نقش اساسی را به عهده ندارند.
می گویند: در زمان گذشته که برده فروشی رواج داشت، چنانچه برده ای هنر خاصی داشت گران تر از بقیه به فروش می رسید. روزی فروشنده برده ای ادعا کرد که برده من دارای هنر تشنه شناسی است لذا با قیمت گران تری به فروش می رسد. یکی از اعیان شهر تصمیم گرفت این برده را بخرد، با خود گفت تشنه شناسی هم یک هنر است، او را می خرم و پز آن را می دهم. برده را خرید و به خانه آورد. روزی غذای چرب و شوری درست کرد و مسئولین را هم دعوت کرد. همه آمدند و مشغول غذا شدند، میزبان آب بر سر سفره نگذاشت. میهمانان غذاهای چرب و شور را خوردند. همه منتظر بودند که برده خود تشخیص دهد که چه کسی تشنه است، اما خبری نشد تا این که میهمانان یک به یک طلب آب کردند، اما برده گفت اینها دروغ می گویند، تشنه نیستند، بالاخره یکی از آنان صبرش تمام شد و گفت من خودم می روم و آب می آورم. غلام گفت: فقط همین یک نفر راست می گوید که تشنه است، بقیه هیچ یک تشنه نبودند. اگر کسی تشنه باشد بدون تقید به آداب قید و بندها برای تهیه آب اقدام می کند. جمله معروفی است که گاهی پشت کامیون ها در جاده می نویسند که:«شد، شد، نشد، نشد.» این جمله با نگاه اول شاید خنده دار به نظر بیاید، اما این سخنی است که با کمی تأمل می تواند آثار تربیتی داشته باشد.
می گویند: در زمان گذشته که برده فروشی رواج داشت، چنانچه برده ای هنر خاصی داشت گران تر از بقیه به فروش می رسید. روزی فروشنده برده ای ادعا کرد که برده من دارای هنر تشنه شناسی است لذا با قیمت گران تری به فروش می رسد. یکی از اعیان شهر تصمیم گرفت این برده را بخرد، با خود گفت تشنه شناسی هم یک هنر است، او را می خرم و پز آن را می دهم. برده را خرید و به خانه آورد. روزی غذای چرب و شوری درست کرد و مسئولین را هم دعوت کرد. همه آمدند و مشغول غذا شدند، میزبان آب بر سر سفره نگذاشت. میهمانان غذاهای چرب و شور را خوردند. همه منتظر بودند که برده خود تشخیص دهد که چه کسی تشنه است، اما خبری نشد تا این که میهمانان یک به یک طلب آب کردند، اما برده گفت اینها دروغ می گویند، تشنه نیستند، بالاخره یکی از آنان صبرش تمام شد و گفت من خودم می روم و آب می آورم. غلام گفت: فقط همین یک نفر راست می گوید که تشنه است، بقیه هیچ یک تشنه نبودند. اگر کسی تشنه باشد بدون تقید به آداب قید و بندها برای تهیه آب اقدام می کند. جمله معروفی است که گاهی پشت کامیون ها در جاده می نویسند که:«شد، شد، نشد، نشد.» این جمله با نگاه اول شاید خنده دار به نظر بیاید، اما این سخنی است که با کمی تأمل می تواند آثار تربیتی داشته باشد.
3. از بین رفتن استعدادها
تجمل پرستی با آمدنش، بقیه استعدادها را از بین می برد. میل به مادیات و تجملات بدان معناست که جسم و بدن اصالت دارند، نه روح. این روحیه به جای خداپرستی، بت پرستی؛ به جای کار، مصرف گرایی؛ به جای توجه به باطن، توجه به ظاهر؛ به جای مقاومت، وابستگی و به جای رقابت در علم و هنر، رقابت در پشم و نخ و پشمینه را به همراه دارد. اصولا ثمره تنوع طلبی، ناآرامی روحی است. در نقطه مقابل سادگی و بی آلایشی نوعی آرامش روحی و روانی را به دنبال دارد، چنانچه مرحوم شهید مدرس با همان لباس ساده ای که داشت، بسیار آرام بود. امید است که با توجه به دستورات انسان ساز اسلامی، سبک زندگی صحیح و حقیقی خود را رقم زنیم و خود را از سقوط به ورطه تجمل و بیهودگی نجات دهیم.
منبع : پایگاه اختصاصی حوزه
منبع : پایگاه اختصاصی حوزه