تحولات ذهنی در دوران بلوغ (بخش دوم)

تغییر در بنیان های عقلانی یکی از تغییراتی است که در دوران نوجوانی بروز می کند. در این دوران، نوجوان می آموزد که چگونه عقلانی فکر کند و چگونه عقلانی زندگی کند. با ما همراه باشید تا با تحولات ذهنی در دوران بلوغ بیشتر آشنا شوید.
سه‌شنبه، 5 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحولات ذهنی در دوران بلوغ (بخش دوم)
انسان در دوره شروع نوجوانی می تواند به گونه ای انتزاعی فکر کند. 
 

تحولات ذهنی در دوران بلوغ در جنبه استعداد

استعدادها، توان های بالقوه ای هستند که خداوند آنها را در وجود و خزانه ی هستی هر کس به میزان معینی و در مواردی با جهت و گرایش خاصی قرار داده است. شک نیست که این استعدادها با زمینه هایی چون هوش، حافظه، تفکر، دقت و... در پیوند است. هر قدر درجه ی هوش، برتر و بالاتر باشد به همان میزان آدمی از استعدادی قوی تر برخوردار خواهد بود.
 
استعدادها در زمینه های ادبی، فرهنگی، ریاضی، هنر، ادبیات و... علتی دارند و معمولا هر کس فقط در زمینه ای خاص واجد استعداد است جز افراد تیز هوش و نوابغ که معمولا واجد آن در همه ی زمینه های مذکور می باشند.
 
استعدادها از این سن به تدریج خود را بروز می دهند و زمینه را برای رشد و پیشرفت فرد فراهم می سازد. شکوفایی آنها، خود زمینه ساز توجه دادن به شناخت خویش و رشد توانایی های فیزیکی و ذهنی و تقویت فکر و حتی رسیدن به حالت ابداع و اختراع و یا شعرگویی و نثرنویسی ها می شوند.
 
در این جا بی مناسبت نیست متذکر شویم که گاهی ممکن است استعداد ویژه ای در فردی پنهان و در پرده ی استتار بماند اما پس از ظهور بلوغ و تحولات شگفت انگیز آن و رسیدن فرد به مرحله ی تثبیت و شکل گیری، حالت قاعدگی یا احتلام، خود را نشان دهد. بسیاری از توابع در دوران زندگی خود این چنین بوده اند. تا موقعی که به مدرسه می رفته اند درخششی از خود نشان نمی دادند ولی پس از آن استعدادشان به تدریج متجلی گشته است.
 

تحولات ذهنی در دوران بلوغ در جنبه استدلال

کودکان ما در مرحله ی قبل از بلوغ دارای حالت برهان پذیری هستند به طوری که استدلال بزرگ ترها درباره ی هر مسئله ای آنان را قانع می سازد اما خود دارای این توان نیستند که برای دیگران استدلال کنند و برهان آورند.
 
رشد استدلال و برهان و توان برهان آوری از حدود آغاز این مرحله در نوجوان به وجود می آید. قوهی مدرکه ی کودکان تغییر یافته و افکارشان عوض می شود و خصوصیات تجزیه و تحلیل منطقی در آنها ظاهر گردیده و به میزانی حالت تعمیم نیز در آنان آشکار می شود.
 
رشد منطق و استدلال، تا حدود سنین ۱۴ سالگی است البته برخی از صاحب نظران آن را تا سن ۱۶ سالگی نیز ذکر کرده اند. در این مقطع، درک و منطق نوجوان، پختگی و کمال او را تا سن ۱۶ سالگی نیز ذکر کرده اند. در این مقطع درک و منطق نوجوان، پختگی و کمال او و نیز استعدادهای ذهنی او همچنان رو به افزایش و پیوسته در خط تجربه است ولی با اندیشه ای دست خوش تغییر، و با قضاوتی شتاب زده و با استدلالی ضعیف و توأم با ذهن گرایی.
 
زمان را می فهمد و از شرایط مختلف آن سردر می آورد. و روابط را درک و توجیه می کند و جهات فرعی یک مسئله ی نوظهور را به تدریج م یفهمد و برای اظهار نظر در هر امر، اندیشه ای به کار می برد که از نظر ما شتاب زده و کم مایه است.
 
ترقی استدلال و حتی اکتشاف افکار عمومی را حدود سنین ۱۴ سالگی ذکر کرده ایم و این امر به میزان تجربه ها، درک روابط منطقی، رسیدن به اصول ساده، براهین ریاضی، رجوع به علم، محاسبات جبری، قدرت تجریدی در فکر و ... بستگی دارد.[1]
 

تحولات ذهنی در دوران بلوغ در جنبه تخیل

قدرت تخیل در نوجوان، قوی و رو به رشد است و این امر او را به خیال بافی و زمانی هم به رویا می کشاند. رؤیاهای شهوانی ذهن او را به خود مشغول داشته و گاه در اندیشه ی زندگی آینده و همسر آینده ی خویش است. او در حالت خیال آن چنان است که گویی با چشمانی بسته و دستانی خالی به سوی آینده ای نامعلوم در حرکت است.[2]
 
این مرحله را دوره ای برای "رؤیا در بیداری" ذکر کرده اند. نوجوانان خیال پردازند و برای خود داستان ها و افسانه هایی می سازند و اغلب داستان ها در سنین ۱۲ -۱۱ سالگی مربوط به ماجراها و فعالیت هایی است که آنها در گذشته یا حال نقش رهبری آن را داشته و یا دارند.[3] تخیل و تجسم احساساتی در نزد دختران، دارای مقام وسیع تری است به ویژه برای دخترانی با فرهنگ و تحصیل کرده که گاهی یک ملاقات ساده و بعضی گفت و گوهای عادی بی حاصل کافی است که در مغز آنها یک زبان کامل و به تمام معنی به وجود آورد.[4]
 
و بدین گونه است که اثبات ها و نتیجه گیری های نوجوان جنبه ی ذهنی پیدا می کند. احساس زیاد و تخیل شدید شده و ناپختگی او سبب می شود که به زحمت بتواند از خود بیرون آید و به طرزی عینی استدلال کند.[5]
 

تحولات ذهنی در دوران بلوغ در جنبه اختلالات

در این مرحله از عمر اختلالات متعددی بر سر راه زندگی او قرار می گیرند که در صورت عدم رفع، زمینه را برای صدمه رسانی ها و عوارضی فراهم خواهند ساخت و از این قبیل اند:
  1. اختلالات مربوط به یادگیری در درس و بحث از آن جهت که زمینه های اشتغال ذهنی برای او بسیارند و او در کلاس درس، در عالم درون دچار آن مسائل و مصداق این نیم بیتی است:
«من در میان جمع و دلم جای دیگر است».
  1. اغتشاش در حافظه و عدم توان حفظ کردن مطالبی که خود ناشی از درهم بودن و انباشتگی ذهن از مسائل گوناگون و نداشتن حوصله ی کافی است.
  2. اختلال در فکر و داوری که همراه با نوعی شتاب زدگی و عدم توجه به کنه امور و فرجام مسائل است و گفتیم که حب و بغض در آن مؤثر است.
  3. اختلال در دقت؛ که ناشی از عدم تمرکز کافی در امور و اغلب به علت سرسری دیدن هاست.
  4. اختلال در هدف کنجکاوی که گاهی او را به سر کشیدن بی حساب در امور ممنوعه وا می دارد.
  5. چراجویی های بی حساب؛ که ناشی از محدودیت های فکری و تجربی در عرصه آگاهی و عمل است که فکر او را به خود مشغول می دارد.
  6. اختلال در تخیل؛ که گاهی او را به رویاسازی در بیداری می کشاند و برای خود در ذهن، دنیایی جدید و غیر واقعی می سازد و بدان سرگرم می شود.
نویسنده: علی قائمی امیری

پی نوشت:
[1] . بلوغ، موریس دبس، ص 106.
[2] . همان، ص 9.
[3] . سیری در بلوغ، دوریس، ترجمه ساعی، ص 65.
[4] . بلوغ، موریس دبس، ص 69.
[5] . روان شناسی دخانیاتی، ص 45.

منبع: کتاب «دنیای بلوغ»


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما