خواستگاری زن از مرد هیچ منع شرعی ندارد.
مقدمه
شاید این سئوالات در ذهن شما نیز پدید آمده است که آیا زنان هم می توانند به مردان پیشنهاد ازدواج دهند؟ آیا اگر زنی، مردی را دوست داشته باشد و معیارهای یک همسر خوب را در او دیده باشد، می تواند به خواستگاری او برود از او تقاضای ازدواج داشته باشد؟ آیا اینکه تقاضای ازدواج از سوی زن باشد، این مسئله موجب حقارت و کوچکی زن در نگاه مرد نمی شود؟
تفاوت های جنسیتی؛ یادگیری اجتماعی، کدامیک؟
برخی از اندیشمندان بر این باور هستند که یادگیری های اجتماعی موجب آن شده است که خواستگاری مرد از زنان در جامعه به صورت یک فرهنگ دربیاید.[1] این دسته از متفکران، آموزش هایی که در بطن جامعه وجود دارد را موثر در این فرهنگ سازی می دانند. به اذعان این افراد با آموزش هایی که به پسران و دختران داده می شود، همیشه مردان را خواستگار زنان می دانند. با بیانی که گذشت و با توجه به اندیشه این دست از متفکران، خواستگاری زنان امر خلاف فطرت و سرشت زن نیست و زنان نیز می توانند از مردان خواستگاری کرده و این خواستگاری و طلب کردن مردان به صورت یک امر فرهنگی خودنمایی کند.
در سوی دیگر اندیشمندانی وجود دارند که این امر فرهنگی را برآمده از تفاوت جنسیتی سرشتی زنان می دانند. بدین معنا که تفاوت های جنسیتی ای که میان زن و مرد وجود دارد، این امر را از روی دوش زنان برداشته است و مردان را مجاب کرده است که اگر می خواهند برای ازدواج قدمی بردارند، آنان هستند که باید به خواستگاری زنان بروند. زن همه ناز است و مرد همه نیاز.
استاد مطهری (ره) در مورد این مسئله قائل است که از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگار به نزد زنان می رفتند که همین امر موجب آن شده است که احترام و حیثیت زنان نزد مردان همیشه حفظ و مورد توجه قرار گیرد. ایشان بیان می دارد، خدا مرد را مظهر طلب، عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب، معشوق واقع شدن.
ایشان در کتاب نظام حقوق زن در اسلام اینگونه بیان می دارد: « طبیعت، زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرارداده است. این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزه مردنیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است. ضعف جسمانی زن را در مقابل نیرومندی جسمانی مرد، با این وسیله جبران کرده است. خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کندو جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند، اما برای زن که می خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر درآورد تابر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.»[2]
در سوی دیگر اندیشمندانی وجود دارند که این امر فرهنگی را برآمده از تفاوت جنسیتی سرشتی زنان می دانند. بدین معنا که تفاوت های جنسیتی ای که میان زن و مرد وجود دارد، این امر را از روی دوش زنان برداشته است و مردان را مجاب کرده است که اگر می خواهند برای ازدواج قدمی بردارند، آنان هستند که باید به خواستگاری زنان بروند. زن همه ناز است و مرد همه نیاز.
استاد مطهری (ره) در مورد این مسئله قائل است که از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگار به نزد زنان می رفتند که همین امر موجب آن شده است که احترام و حیثیت زنان نزد مردان همیشه حفظ و مورد توجه قرار گیرد. ایشان بیان می دارد، خدا مرد را مظهر طلب، عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب، معشوق واقع شدن.
ایشان در کتاب نظام حقوق زن در اسلام اینگونه بیان می دارد: « طبیعت، زن را گل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرارداده است. این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزه مردنیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است. ضعف جسمانی زن را در مقابل نیرومندی جسمانی مرد، با این وسیله جبران کرده است. خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کندو جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند، اما برای زن که می خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر درآورد تابر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.»[2]
رفتار بر اساس تفاوت
آنچه از سخنان بیان شده می توان نتیجه گرفت آن است که آنچه باعث این دست از رفتارها در طول تاریخ شده است، تفاوت های سرشتی زن و مرد است و باید این موارد مورد توجه قرار گیرد. امر خواستگاری مرد از زن محدود به نوع انسان نیست. در میان حیوانات آنچه بیان شده است این می باشد که جنس نر همیشه برای انتخاب به سوی جنس ماده می رود و جفت خود را انتخاب می کند.
منتهی باید به این نکته توجه کرد که اگر زنی علاقه مند به ازدواج با مردی بود و او را شایسته ازدواج دید، هیچ منعی از سوی دین برای این طلب و خواستگاری نیست؛ چنانکه این نوع خواستگاری را می توان در مورد حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مشاهده کرد. بر اساس منابع دینی، پیشنهاد ازدواج این دو بزرگوار نخست از سوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) مطرح شده است که در برخی نقل ها باواسطه دیگری و در برخی دیگر بی واسطه بیان شده است.[3]
منتهی باید به این نکته توجه کرد که اگر زنی علاقه مند به ازدواج با مردی بود و او را شایسته ازدواج دید، هیچ منعی از سوی دین برای این طلب و خواستگاری نیست؛ چنانکه این نوع خواستگاری را می توان در مورد حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مشاهده کرد. بر اساس منابع دینی، پیشنهاد ازدواج این دو بزرگوار نخست از سوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) مطرح شده است که در برخی نقل ها باواسطه دیگری و در برخی دیگر بی واسطه بیان شده است.[3]
راهکار
حال یکی از سئوالاتی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر زنی از مردی خوشش آمد و او را منطبق بر معیارهایی که برای انتخاب همسر دارد، یافت، در این مورد چه باید انجام دهد؟ پاسخ آن است که اگر در فرهنگی که او زندگی می کند، خواستگاری زن از مرد مطلوب نیست، می تواند این کار را به طوری انجام دهد که مرد مورد علاقه اش این پندار را نداشته باشد که از او خواستگاری شده است. به این معنا که این زن این میل را به یکی از نزدیکان گفته و آن شخص با واسطه و یا بدون واسطه خود با آن مرد صحبت کند و به او بیان دارد که زنی را شایسته ازدواج با او یافته است و از این طریق واسطه گری در امر ازدواج نیز صورت می پذیرد. شاید این یکی از شیوه های مطلوب باشد که هم زن به خواستگاری مرد نرفته است و از سوی دیگر نیز او مرد مورد علاقه خود را از دست نداده است.
پی نوشت:
پی نوشت:
[1] . حسین بستان، جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سوم، 1393، ص 44.
[2] . مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: انتشارات صدرا، 1369، ص 47.
[3] . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت: دار احیای تراث العربی، 1403ق، ج 16، ص 3؛ عبدالملک بن هاشم حمیری، السیره النبویه، بیروت: دار احیای تراث العربی، 1985 م، ج 1، ص 189.