پنج واقعیت از دوران نوجوانی (بخش اول)

دوران نوجوانی، دوران فراز و نشیب های جسمی و روحی است که باید والدین نوجوان این فراز و نشیب ها را به درستی بشناسند. با ما همراه باشید تا با 5 واقعیت دوران نوجوانی بیشتر آشنا شوید.
جمعه، 12 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پنج واقعیت از دوران نوجوانی (بخش اول)
استقلال خواهی یکی از واقعیت های دوران نوجوانی است. 
 

وفق دادن رفتار خود با پنج واقعیت دوران نوجوانی

نوجوانی نه تنها کودک را بلکه والدین را هم وادار به تغییر می کند. والدین باید خود را با واقعیت های دور از انتظار روابط آنان با نوجوان وفق دهند، هرچند پذیرفتن این واقعیت ها برای والدین مشکل است و نیاز به صبر و تحمل زیاد دارد. در حالی که دختر یا پسر جوان سعی می کند بیشتر مثل نوجوان ها رفتار کند تا مثل کودک، والدین تلاش می کنند خودشان را با پنج موضوع مهم - بی خبری، بیگانگی، جدایی، کنترل و درگیری ونق دهند.
 
این تنظیم رفتاری والدین ممکن است به مشکل برخورد کند. اگر خود والدین در دوران کودکی مشکلات مشابه داشته باشند که همچنان لاینحل باقی مانده باشد، آثار سوء این مشکلات در بزرگسالی همراه آنان خواهد بود. مثلا اگر والدی در خانواده ای بزرگ شده باشد که بزرگترها با او بد رفتاری و خشونت کرده باشند وقتی نوجوان زود ناامید می شود و به دنبال بهانه ای می گردد تا با والدین خود ناسازگاری کند به شدت می رسد. در این صورت، برای او روبه رو شدن با شرایط جدید بسیار مشکل است، چون خاطرات و نگرانی های گذشته در مواجهه با تغییرات طبیعی دوران نوجوانی در ذهن او زنده می شود. بیایید به این تنظیمات رفتاری با همه ی جزئیات آن نگاه کنیم.
 

1.بی خبری

نوجوانی باعث می شود طفل بیشتر از جمع فاصله بگیرد و کمتر به شرکت در اجتماعات خانوادگی تمایل نشان دهد. چون این یکی از راه های توجیه کردن و دفاع کردن نوجوان از خودش است، تا همه او را به عنوان یک فرد آزاد و مستقل بشناسند.
 
نوجوان در این دوران، در مقایسه با دوران کودکی، با والدین خود کمتر صحبت و همکاری می کند و بیشتر اوقات خود را در کنار دوستان و هم سن و سالان خود و دور از خانواده و در دنیای خاص نوجوانی می گذراند. بنابراین، والدین باید بیشتر تلاش کنند که در جریان رفت و آمدهای فرزندشان باشند، البته نوجوان سعی می کند، کارهایش را از دید والدین پنهان کند.
 
از نظر عاطفی پیامد این بی خبری ها برای والدین، نگرانی بیشتر است، چون والدین می خواهند در مورد فرزندشان بیشتر بدانند، در حالی که نوجوان آنان را در بی خبری از اوضاع نگه می دارد. والدینی که نیاز به اطلاعات بیشتری در مورد نوجوانشان دارند، شاید در خانواده های بی ثبات و پیش بینی ناپذیری بزرگ شده اند و وقتی با تغییرات پیش بینی ناپذیر دوران نوجوانی فرزندشان روبه رو می شوند، می هراسند.
 
وقتی نوجوان والدین را در بی خبری نگه می دارد، شرایط برای والدین طوری می شود که حوادث خیلی بدی را پیش بینی می کنند و همین موضوع در دلشان ایجاد رعب و وحشت می کند. این دسته از والدین باید تلاش کنند، از تصور این که عدم آگاهی آنان در مورد رفتار جوان ممکن است به عواقب نامطلوبی منجر شود، بپرهیزند.
 

2.بیگانگی

نوجوانی در دختران و پسران تغییراتی ایجاد می کند که باعث می شود رفتارشان با اطرافیان، در مقایسه با رفتار آنها در کودکی، متفاوت باشد. نوجوان سعی می کند از خودش یک فرد مستقل و هویت منحصر به فرد بسازد. بنابراین در معرض انواع علایق، ذهنیات و سلیقه های جدید قرار گرفتن نوجوان و روابط دوستانه ی او با هم سن و سالان خودش برای والدین نا آشناست، و چون قبلا چنین نبوده است والدین احساس می کنند با نوجوان وجه اشتراک کمتری دارند.
 
وقتی رفتار او را با دوران کودکی اش مقایسه می کنند، که در مورد بسیاری از مسائل با یکدیگر توافق داشتند، احساس می کنند نوجوان را کمتر می شناسند. نتیجه ی عاطفی این موضوع ناراحتی والدین در مقابل نوجوان است. چون نوجوان با رفتارهای خودش از خانواده فاصله می گیرد، در والدین این احساس را ایجاد می کند که حضورشان در کنار او دیگر لطفی ندارد. حالا والدین برای برقرار کردن ارتباط و صحبت کردن با فرزند نوجوان خود دچار مشکلات بیشتری می شوند. آنها که برای برقراری ارتباط صمیمانه با فرزندشان به دنبال یافتن تشابه و علایق مشترک اند، اینک احساس بیگانگی می کنند.
 
وقتی فرزندشان، مثل بیگانگان با آنان رفتار می کند، تحمل این موضوع برایشان بسیار غم انگیز می شود، به خصوص اگر والدین در نوجوانی خودشان این بیگانگی را با والدین خود احساس کرده باشند. این دسته از والدین نباید دست از تلاش برای برقراری ارتباط صمیمانه با فرزند نوجوان خود بردارند و فقط به این دلیل که بعضی از رفتارهای نوجوان برایشان غریبه است نباید چیزی را به تأخیر بیندازند. اما در عین حال سعی کنند پل ارتباطی بین خود و فرزندشان را با بیان محبت آمیز خود محکم کنند و هرگز از موضع خود به عنوان والدین عقب نشینی نکنند.
 

3.جدایی

نوجوان هرچه در اجتماع آزادی بیشتری کسب کند از والدین خود بیشتر فاصله می گیرد. حالا او ترجیح می دهد بیشتر اوقات را در کنار دوستانش بگذراند. وقتی در خانه است اوقات روز را به تنهایی به سر می برد. این جدایی نوجوان از والدین به این معناست که والدین اوقات سختی در رقابت برای جلب توجه او دارند. آنان دلشان برای دوران کودکی فرزندشان تنگ می شود. نتیجه ی عاطفی این موضوع برای والدین احساس تنهایی است. زیرا والدین حس می کنند، بهترین یار و دوست و هم صحبت قدیمی خود را از دست داده اند.
 
والدین آرزو می کنند فرزند مثل دوران کودکی که تنها آرزویش زندگی کردن در کنار پدر و مادر و همکاری کردن با آنان بود باقی می ماند. بهترین اوقات زندگی برای والدین زمانی بود که در کنار فرزند خود بودند، اینک با مشاهده ی تغییر رفتار نوجوان با خودشان احساس تنهایی و بی کسی می کنند.
 
اگر این نزدیکی و صمیمیت برای والدین خیلی با ارزش باشد، به ویژه چون در شرایطی بزرگ شده اند که پدر یا مادرشان در دسترس نبوده یا غایب بوده باشد، ممکن است برای آن رابطه ی قدیمی و صمیمی با فرزند به شدت احساس دلتنگی کنند. برای این دسته از والدین مشکل است که بپذیرند تماس کمتر به معنی عشق کمتر نیست. و برای آنچه در گذشته بوده سوگواری می کنند و چون انتظاراتشان برآورده نمی شود نیاز به استقلال طلبی نوجوان را فراموش می کنند.

ادامه دارد...
نویسنده: کارل پیکارد
 
منبع:  کتاب «دوران نوجوانی فرزندتان را دریابید»


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.