شهرت در لغت به معنی معروف شدن و شهرت طلبی یعنی تلاش برای قدر و منزلت پیدا کردن است.
شهرت طلبی و راهکارهای درمان آن
حب شهرت و میل به جلب توجه مردم، به مقدار ایجاد انگیزه برای حرکت و مسؤولیت پذیری در جامعه مفید است اما حساسیت بیش از آن مقدار موجب خودبینی، عجب و غرور و تکبر می شود و ناپسند است. انسان به صورت فطری و غریزی، شهرت خواه و خویشتن دوست است و خدای متعال این گرایش را در نهاد بشر قرار داده است. پر واضح است آنچه به صورت طبیعی در سرشت ما قرار دارد، به اقتضای حکمت و مصلحت است و خدای متعال کاری که برخلاف حکمت و مصلحت باشد انجام نمی دهد.
اگر حب شهرت که زمینه حب جاه که مالک شدن بر دل های مردمان است و همچنین حب ریاست و قدرت که نتیجه این دو است، در انسان نبود، یکی از بزرگترین نیازهای انسان به لحاظ اجتماعی که همانا نیاز به مدیریت و ریاست است، تأمین نمی شد و از این رهگذر جامعه انسانی دچار هرج و مرج و بی نظمی می گشت.
به لحاظ ارزیابی اخلاقی و ارزشیابی وجود این غریزه در انسان، باید به این نکته اساسی توجه نمود که گرچه اصل وجود این گرایش حکیمانه و مورد نیاز است؛ ولی چنانچه از حد اعتدال و حیثیت ابزاری آن در جهت مدیریت صحیح و عادلانه جامعه، خارج شود، به صورت ضد ارزشی و رذیلت ظهور خواهد نمود. حالت افراطی این غریزه آن است که آدمی شهرت و ریاست را برای خود شهرت و ریاست بخواهد و از خود قدرت لذت ببرد و به آن به صورت هدف بنگرد و نه ابزار خدمت رسانی به مردم و تعقیب اهداف بلند انسانی و حالت تفریطی آن، عدم پذیرش هرگونه مسؤولیت و ریاست اجتماعی است که هر دو حالت، رذیلت اخلاقی و باعث اختلال نظام مدیریتی جامعه است.
از این گفته واضح گشت آنچه به عنوان رذیلت اخلاقی شمرده شده و در آیات و روایات اسلامی مورد مذمت قرار گرفته، حالت افراطی حب شهرت و جاه است که چنانچه به انگیزه غلبه، استبداد و ریاست بر مردم دنبال شود رذیلتی است که ریشه در قوه غضبیه دارد و در صورتی که به انگیزه کامیابی در شهوات و لذات نفسانی باشد، از رذایل قوه شهوت به شمار می آید. گرچه حالت تفریطی آن که باعث عدم احساس مسؤولیت و نبود تعهد اجتماعی و بی توجهی به سرنوشت جامعه می شود، نیز رذیلت اخلاقی بزرگی است که به نقصان قوه غضبیه در انسان باز می گردد.
در همین زمینه در قسمتی از کتاب «علم اخلاق اسلامی» آمده است: بدان که حب جاه و شهرت از مهلکات بزرگ است و طالب آن در واقع خواستار آفات دنیوی و اخروی است. کسی که نام او مشهور و آوازه اش بلند گردید، سلامت دنیا و آخرتش در خطر است، مگر این که خداوند وی را برای نشر دین خود مشهور سازد، بی آن که خود در طلب شهرت بکوشد. از این رو در مذمت جاه طلبی و شهرت خواهی آیات و اخبار بی شمار رسیده است. (علم اخلاق اسلامی، ج ۲، ص ۴۶۱، فصل ۲۰)
در روایتی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) میفرماید: حب جاه و مال در قلب نفاق میرویاند هم چنان که آب گیاه را میرویاند.( بحار الانوار) در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «ملعون من ترأس ملعون من هم بها ملعون من حدث بها نفسه؛ ملعون است کسی که ریاست طلبی کند و کسی که به ریاست همت گمارد و کسی که در فکر آن باشد» (بحار الانوار)
اصل این صفت از حبّ به ذات نشأت میگیرد. حبّ ذات سبب کمال انسان است ولی حب شهرت یکی از شاخههای انحرافی آن است. شهرت در لغت به معنی معروف شدن و شهرت طلبی یعنی تلاش برای قدر و منزلت پیدا کردن است. حب شهرت، در حقیقت به حب ذات و به مطرح کردن خود برمیگردد. حب جاه به دنبال غفلت از خدا ظهور میکند و بنده را از قرب الهی مانع می گردد. اگر ما آنچه داریم را از خدا ببینیم نه خود، دلیلی برای انتساب آنها به خودمان نمیبینیم. از این رو زدودن این خصلت ناشایست به سختی محقق میشود؛ چون در حقیقیت کنار زدن و شکستن خود است.
خداوند میفرماید: «این منزل آخرت (بهشت) را تنها برای کسانی قرار میدهیم که در روی زمین قصد برتری (جاه و شهرت) و قصد فساد ندارند.» (قصص/۸۳) برتریجویی یکی از مصادیق فساد در زمین است. خداوند کسانی را در بهشت جا میدهد که نه تنها برتریجویی و فساد نمیکنند، بلکه اراده آن را نیز نمیکنند. مطالعه شرح حال قارون و فرعون گویای آن است که آنچه مایه بدبختی آنها شد، همان برتری جویی و فساد بود. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «بزرگ منشی را رها کن تا مشهور نشوی، خود را بلند نکن تا بر سر زبانها نیفتی و شناخته نشوی، خود را پنهان کن و ساکت باش تا سالم بمانی » شهرت طلبی مانند ریاست طلبی یکی از انشعابات حس قدرت طلبی در وجود انسان است با این تفاوت که ریاست، فرمانروایی بر ابدان مردم است و قدرت اجرایی آن نیروهای مادی است ولی جاه، مالکیت بر دلها است و نفوذ معنوی و محبوبیتی است که مردم را به اطاعت وا میدارد. داشتن جاه و شهرت برای افراد لایق، نعمتی است که خداوند آن را در قلوب مردم قرار می دهد.
یکی از عوامل شهرت طلبی، حب دنیاست. حب مقام و ریاست، ریشه در حب دنیا دارد. براى مقابله با چنین خصلت هایى بایستى:
۱- حقیقت دنیا و فناپذیرى آن را شناخت و این که هر قدر تعلق به آن بیشتر باشد، دل کندن از آن نیز سخت تر خواهد بود. پس چرا دل به چیزى که فناپذیر است ببندیم؟!
۲- شناخت آخرت؛ اگر کسى هدف حیات را شناخت و فلسفه حضور خویش در این وادى را دانست و دریافت که حیات اصلى و کامل در آخرت است و دنیا پلى براى گذر و کسب کمالات مى باشد و آنچه که انسان را از توشه گرفتن از این مزرعه دست یافتن به کمالات بازمى دارد، همان خصلت هاى نکوهیده است. شناخت خصلت هاى ناپسند و پسندیده، شرط اول است. پیامبران الهى نیز - که طبیبان روح و جان بودند - همین منظور را دنبال مى کردند. براى رهایى از خصلت هاى نکوهیده بایستى دل و جان را در اختیار مکتب تربیتى پیامبران قرار داد و از خویشتن مراقبت شدید کرد؛ تا مبادا آلوده به رذایل گردد.
ادامه دارد...
منبع : سایت پرسمان
اگر حب شهرت که زمینه حب جاه که مالک شدن بر دل های مردمان است و همچنین حب ریاست و قدرت که نتیجه این دو است، در انسان نبود، یکی از بزرگترین نیازهای انسان به لحاظ اجتماعی که همانا نیاز به مدیریت و ریاست است، تأمین نمی شد و از این رهگذر جامعه انسانی دچار هرج و مرج و بی نظمی می گشت.
به لحاظ ارزیابی اخلاقی و ارزشیابی وجود این غریزه در انسان، باید به این نکته اساسی توجه نمود که گرچه اصل وجود این گرایش حکیمانه و مورد نیاز است؛ ولی چنانچه از حد اعتدال و حیثیت ابزاری آن در جهت مدیریت صحیح و عادلانه جامعه، خارج شود، به صورت ضد ارزشی و رذیلت ظهور خواهد نمود. حالت افراطی این غریزه آن است که آدمی شهرت و ریاست را برای خود شهرت و ریاست بخواهد و از خود قدرت لذت ببرد و به آن به صورت هدف بنگرد و نه ابزار خدمت رسانی به مردم و تعقیب اهداف بلند انسانی و حالت تفریطی آن، عدم پذیرش هرگونه مسؤولیت و ریاست اجتماعی است که هر دو حالت، رذیلت اخلاقی و باعث اختلال نظام مدیریتی جامعه است.
از این گفته واضح گشت آنچه به عنوان رذیلت اخلاقی شمرده شده و در آیات و روایات اسلامی مورد مذمت قرار گرفته، حالت افراطی حب شهرت و جاه است که چنانچه به انگیزه غلبه، استبداد و ریاست بر مردم دنبال شود رذیلتی است که ریشه در قوه غضبیه دارد و در صورتی که به انگیزه کامیابی در شهوات و لذات نفسانی باشد، از رذایل قوه شهوت به شمار می آید. گرچه حالت تفریطی آن که باعث عدم احساس مسؤولیت و نبود تعهد اجتماعی و بی توجهی به سرنوشت جامعه می شود، نیز رذیلت اخلاقی بزرگی است که به نقصان قوه غضبیه در انسان باز می گردد.
در همین زمینه در قسمتی از کتاب «علم اخلاق اسلامی» آمده است: بدان که حب جاه و شهرت از مهلکات بزرگ است و طالب آن در واقع خواستار آفات دنیوی و اخروی است. کسی که نام او مشهور و آوازه اش بلند گردید، سلامت دنیا و آخرتش در خطر است، مگر این که خداوند وی را برای نشر دین خود مشهور سازد، بی آن که خود در طلب شهرت بکوشد. از این رو در مذمت جاه طلبی و شهرت خواهی آیات و اخبار بی شمار رسیده است. (علم اخلاق اسلامی، ج ۲، ص ۴۶۱، فصل ۲۰)
در روایتی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) میفرماید: حب جاه و مال در قلب نفاق میرویاند هم چنان که آب گیاه را میرویاند.( بحار الانوار) در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «ملعون من ترأس ملعون من هم بها ملعون من حدث بها نفسه؛ ملعون است کسی که ریاست طلبی کند و کسی که به ریاست همت گمارد و کسی که در فکر آن باشد» (بحار الانوار)
اصل این صفت از حبّ به ذات نشأت میگیرد. حبّ ذات سبب کمال انسان است ولی حب شهرت یکی از شاخههای انحرافی آن است. شهرت در لغت به معنی معروف شدن و شهرت طلبی یعنی تلاش برای قدر و منزلت پیدا کردن است. حب شهرت، در حقیقت به حب ذات و به مطرح کردن خود برمیگردد. حب جاه به دنبال غفلت از خدا ظهور میکند و بنده را از قرب الهی مانع می گردد. اگر ما آنچه داریم را از خدا ببینیم نه خود، دلیلی برای انتساب آنها به خودمان نمیبینیم. از این رو زدودن این خصلت ناشایست به سختی محقق میشود؛ چون در حقیقیت کنار زدن و شکستن خود است.
خداوند میفرماید: «این منزل آخرت (بهشت) را تنها برای کسانی قرار میدهیم که در روی زمین قصد برتری (جاه و شهرت) و قصد فساد ندارند.» (قصص/۸۳) برتریجویی یکی از مصادیق فساد در زمین است. خداوند کسانی را در بهشت جا میدهد که نه تنها برتریجویی و فساد نمیکنند، بلکه اراده آن را نیز نمیکنند. مطالعه شرح حال قارون و فرعون گویای آن است که آنچه مایه بدبختی آنها شد، همان برتری جویی و فساد بود. امام علی (علیه السلام) میفرماید: «بزرگ منشی را رها کن تا مشهور نشوی، خود را بلند نکن تا بر سر زبانها نیفتی و شناخته نشوی، خود را پنهان کن و ساکت باش تا سالم بمانی » شهرت طلبی مانند ریاست طلبی یکی از انشعابات حس قدرت طلبی در وجود انسان است با این تفاوت که ریاست، فرمانروایی بر ابدان مردم است و قدرت اجرایی آن نیروهای مادی است ولی جاه، مالکیت بر دلها است و نفوذ معنوی و محبوبیتی است که مردم را به اطاعت وا میدارد. داشتن جاه و شهرت برای افراد لایق، نعمتی است که خداوند آن را در قلوب مردم قرار می دهد.
یکی از عوامل شهرت طلبی، حب دنیاست. حب مقام و ریاست، ریشه در حب دنیا دارد. براى مقابله با چنین خصلت هایى بایستى:
۱- حقیقت دنیا و فناپذیرى آن را شناخت و این که هر قدر تعلق به آن بیشتر باشد، دل کندن از آن نیز سخت تر خواهد بود. پس چرا دل به چیزى که فناپذیر است ببندیم؟!
۲- شناخت آخرت؛ اگر کسى هدف حیات را شناخت و فلسفه حضور خویش در این وادى را دانست و دریافت که حیات اصلى و کامل در آخرت است و دنیا پلى براى گذر و کسب کمالات مى باشد و آنچه که انسان را از توشه گرفتن از این مزرعه دست یافتن به کمالات بازمى دارد، همان خصلت هاى نکوهیده است. شناخت خصلت هاى ناپسند و پسندیده، شرط اول است. پیامبران الهى نیز - که طبیبان روح و جان بودند - همین منظور را دنبال مى کردند. براى رهایى از خصلت هاى نکوهیده بایستى دل و جان را در اختیار مکتب تربیتى پیامبران قرار داد و از خویشتن مراقبت شدید کرد؛ تا مبادا آلوده به رذایل گردد.
ادامه دارد...
منبع : سایت پرسمان