حضرت خدیجه(ع) در شرایط سخت شعب ابی طالب به پای پیغمبر(ص) ایثار کرد و تمام آن اموال خود را به حضرت بخشید.
ویژگی های قرآنی حضرت خدیجه(ع)
1- ولایت پذیری
یکی از ویژگی های حضرت خدیجه(ع) ولایت پذیری است. وقتی پیغمبر(ص) در «یوم الانذار» تمام فامیل را در خانه خود جمع کرد و رسالت خویش را اعلام داشت، فرمود: اول کسی که به من ایمان بیاورد، وزیر و وصیّ من است. تنها امیرالمؤمنین(ع) برخاست و اعلام ایمان کرد. رسول خدا(ص) نیز دست روی شانه حضرت علی(ع) گذاشت و فرمود: «هَذَا اَخِی، وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ وَزِیرِی».
غدیر فقط اعلام ولایت نیست؛ غدیر رفراندم و رأی گیری است. مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) از کنار غار حراء، یوم الانذار، جنگ تبوک و جاهای مختلفی مطرح شده است. در تمام حرکت هایی که اولیای خدا داشته اند، نقش یک زن را می بینیم؛ مریم کبری(ع) کنار حضرت عیسی(ع)، مادر و خواهر موسی (ع) کنار حضرت موسی(ع)، خدیجه کبری(ع) کنار رسول خدا (ص)، زهرای مرضیه(ع) کنار امیرالمؤمنین(ع)، زینب کبری(ع) کنار امام حسین(ع)، فاطمه معصومه(ع) کنار و به دنبال امام رضا(ع).
زن هایی دیگری هم بودند که در دفاع از ولایت نقش داشتند؛ از جمله «امّ الخیر» که وقتی او را نزد معاویه آوردند، در سن و سال بالایی بود و کنیزها زیر بغلش را گرفتند و آوردند. معاویه گفت: تو امّ الخیری؟ گفت: آری، گفت: تو همانی نیستی که در جنگ صفین سپاه علی[(ع)] را علیه ما تحریک می کردی؛ آیات رحمت را می خواندی و بر سپاه علی[(ع)] تطبیق می کردی و آیات عذاب را بر ما تطبیق می دادی؟ تو همانی نیستی که در صفین فریاد می زدی: با سپاه معاویه بجنگید تا به بهشت بروید؟ گفت: چرا، من همان زن هستم. هنوز هم موضع من همان است و عوض نشده و هنوز هم از مولایم علی(ع) دفاع می کنم.
وقتی رفت، معاویه به اطرافیانش گفت: علی[(ع)] سفره گرانی برای اینها نینداخته و از او پول یا مقامی نگرفته اند؛ ولی در دفاع از او این طور پابرجا هستند، آیا شما می توانید از من که سفره های گران، پول و مقام برایتان مهیا کرده ام، دفاع کنید؟[1] زنانی مثل سوده حمدانی که به معاویه گفت: «صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَسَدٍ تَضَمَّنَهُ القَبرُ فَاَصبَحَ فِیهِ العَدلُ مَدفُوناً؛[2] درود خدا بر آن بدنی که وقتی در خاک رفت، عدالت نیز با او خاک شد.» معاویه گفت: چه کسی را می گویی؟ گفت: «ذَاکَ عَلِیُّ بنُ اَبِی طَالِب(ع)».
وقتی خبر شهادت امیرالمؤمنین(ع) به شام رسید، معاویه جشن گرفته، اظهار شادی کرد. کنیز خواننده ای داشت. به او گفت: بخوان و ما را شاد کن. گفت: برای چه بخوانم؟ گفتند: چون علی[(ع)] کشته شده است. اشک در چشمان آن کنیز حلقه زد و گفت: شما را برای اینکه علی کشته شده است، شاد کنم؟ ابیاتی خواند مبنی بر اینکه: معاویه! ساکت باش. من فراموش نمی کنم علی و نمازهای طولانی او را و عبادتش که مثل عبادت رسول خدا(ص) بود و... و مجلسش را به عزاخانه تبدیل کرد.
ولایتمداری این زنها مثال زدنی است. امّ سلمه ها، سوده حمدانی ها، لبابه والبیه ها و... سومین خصوصیت و ویژگی حضرت خدیجه کبری(ع) ولایتمداری اوست که وقتی پیامبر خدا(ص) فرمودند: «>یا خَدِیجَةُ هذَا علِی مَوْلَاک وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بعْدِی؛ ای خدیجه! علی مولای تو مولای مؤمنین و امام آنها بعد از من است» حضرت خدیجه(ع)عرض کرد: «>صَدَقْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بایعْتُهُ علَی ما قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّه وَ أُشهِدُک وَ کفَی بِاللَّهِ شَهِیداً علِیماً؛ راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همان گونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛ خداوند و تو را - بر این کار - شاهد می گیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت می کند.».
غدیر فقط اعلام ولایت نیست؛ غدیر رفراندم و رأی گیری است. مسئله ولایت امیرالمؤمنین(ع) از کنار غار حراء، یوم الانذار، جنگ تبوک و جاهای مختلفی مطرح شده است. در تمام حرکت هایی که اولیای خدا داشته اند، نقش یک زن را می بینیم؛ مریم کبری(ع) کنار حضرت عیسی(ع)، مادر و خواهر موسی (ع) کنار حضرت موسی(ع)، خدیجه کبری(ع) کنار رسول خدا (ص)، زهرای مرضیه(ع) کنار امیرالمؤمنین(ع)، زینب کبری(ع) کنار امام حسین(ع)، فاطمه معصومه(ع) کنار و به دنبال امام رضا(ع).
زن هایی دیگری هم بودند که در دفاع از ولایت نقش داشتند؛ از جمله «امّ الخیر» که وقتی او را نزد معاویه آوردند، در سن و سال بالایی بود و کنیزها زیر بغلش را گرفتند و آوردند. معاویه گفت: تو امّ الخیری؟ گفت: آری، گفت: تو همانی نیستی که در جنگ صفین سپاه علی[(ع)] را علیه ما تحریک می کردی؛ آیات رحمت را می خواندی و بر سپاه علی[(ع)] تطبیق می کردی و آیات عذاب را بر ما تطبیق می دادی؟ تو همانی نیستی که در صفین فریاد می زدی: با سپاه معاویه بجنگید تا به بهشت بروید؟ گفت: چرا، من همان زن هستم. هنوز هم موضع من همان است و عوض نشده و هنوز هم از مولایم علی(ع) دفاع می کنم.
وقتی رفت، معاویه به اطرافیانش گفت: علی[(ع)] سفره گرانی برای اینها نینداخته و از او پول یا مقامی نگرفته اند؛ ولی در دفاع از او این طور پابرجا هستند، آیا شما می توانید از من که سفره های گران، پول و مقام برایتان مهیا کرده ام، دفاع کنید؟[1] زنانی مثل سوده حمدانی که به معاویه گفت: «صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَسَدٍ تَضَمَّنَهُ القَبرُ فَاَصبَحَ فِیهِ العَدلُ مَدفُوناً؛[2] درود خدا بر آن بدنی که وقتی در خاک رفت، عدالت نیز با او خاک شد.» معاویه گفت: چه کسی را می گویی؟ گفت: «ذَاکَ عَلِیُّ بنُ اَبِی طَالِب(ع)».
وقتی خبر شهادت امیرالمؤمنین(ع) به شام رسید، معاویه جشن گرفته، اظهار شادی کرد. کنیز خواننده ای داشت. به او گفت: بخوان و ما را شاد کن. گفت: برای چه بخوانم؟ گفتند: چون علی[(ع)] کشته شده است. اشک در چشمان آن کنیز حلقه زد و گفت: شما را برای اینکه علی کشته شده است، شاد کنم؟ ابیاتی خواند مبنی بر اینکه: معاویه! ساکت باش. من فراموش نمی کنم علی و نمازهای طولانی او را و عبادتش که مثل عبادت رسول خدا(ص) بود و... و مجلسش را به عزاخانه تبدیل کرد.
ولایتمداری این زنها مثال زدنی است. امّ سلمه ها، سوده حمدانی ها، لبابه والبیه ها و... سومین خصوصیت و ویژگی حضرت خدیجه کبری(ع) ولایتمداری اوست که وقتی پیامبر خدا(ص) فرمودند: «>یا خَدِیجَةُ هذَا علِی مَوْلَاک وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بعْدِی؛ ای خدیجه! علی مولای تو مولای مؤمنین و امام آنها بعد از من است» حضرت خدیجه(ع)عرض کرد: «>صَدَقْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بایعْتُهُ علَی ما قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّه وَ أُشهِدُک وَ کفَی بِاللَّهِ شَهِیداً علِیماً؛ راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همان گونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛ خداوند و تو را - بر این کار - شاهد می گیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت می کند.».
2- شجاعت
خصوصیت چهارم حضرت خدیجه کبری(ع) شجاعت ایشان است. شجاعت فقط به شمشیر دست گرفتن نیست. گاهی شجاعت این است که جایی که همه می گویند: «نه»، جرأت کند و بگوید: «آری». رسول خدا(ص) وقتی به مدینه هجرت کردند، همسرانی در آنجا داشتند؛ ولی آنها زمانی با پیامبر(ص) بودند که دوره خوشی حضرت بود. پیامبری که در مدینه وقتی وضو می گیرد، آب وضویش را به عنوان تبرک از دست هم می ربودند. پیامبری که در مدینه وقتی قدم برمی داشت، جای قدمش را می بوسیدند. پیامبر(ص) در مدینه رئیس حکومت بود. وقتی اشاره می کرد، مردم جان به پایش می دادند. زنی سه شهید روی شتر گذاشته بود و می آورد. گفتند: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: این شوهر من است، آن یکی برادرم و این هم پسرم؛ ولی الحمدلله که پیغمبر(ص) سالم است.
مدینه جایی است که دور پیغمبر (ص) حلقه وار می چرخند. اگر زنان پیغمبر (ص) در مدینه با حضرت هستند، دوره خوشی ایشان بوده است؛ اما ده سالی که حضرت خدیجه(ص) با پیغمبر (ص) در مکه بودند، دوره سختی، گرسنگی، محاصره در شعب ابی طالب و انواع اذیت و آزارها بود. دوره ای بود که پیغمبر(ص) و یارانش از گرسنگی سنگ به شکم می بستند و گاه سه نفر با یک خرما خود را سیر می کردند. دورانی که رسول خدا(ص) در فقر بود، دوران چوب و سنگ و ناسزا و تهمت ساحر و مجنون و کاهن بودن به حضرت. در این دوران حضرت خدیجه(ص) با شجاعت در کنار همسرش ایستاد.
گاهی حضرت خدیجه(ع) در کوچه های مکه به دنبال پیغمبر (ص) می گشت و می گفت: «>مَنْ اَحَسَّ لِیَ النَّبِی الْمُصْطَفَی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ الرَّبیعَ المُرتَّضی؟؛[10] کیست که جای پیامبر خاتم(ص) را به من نشان دهد؟ کیست که بهار من (پیغمبر اکرم(ص)) را پیدا کند؟» گاهی می دید رسول خدا(ص) پشت سنگی نشسته و خون از پای مبارکش جاری است. با سنگ و چوب می زدند؛ اما او این زخم ها را می بست و مرهم می گذاشت. وقتی رسول خدا(ص) به غار حراء می رفت، این همسر فداکار، آن راه طولانی را هر روز طی می کرد و برای حضرت غذا می آورد. این شجاعت حضرت خدیجه کبری(ع) است که به عنوان یکی از خصوصیات آن بانوی بزرگوار مدافع، در جایی که همه «نه» می گفتند، ایشان «آری» گفت و پای آن ایستاد.
مدینه جایی است که دور پیغمبر (ص) حلقه وار می چرخند. اگر زنان پیغمبر (ص) در مدینه با حضرت هستند، دوره خوشی ایشان بوده است؛ اما ده سالی که حضرت خدیجه(ص) با پیغمبر (ص) در مکه بودند، دوره سختی، گرسنگی، محاصره در شعب ابی طالب و انواع اذیت و آزارها بود. دوره ای بود که پیغمبر(ص) و یارانش از گرسنگی سنگ به شکم می بستند و گاه سه نفر با یک خرما خود را سیر می کردند. دورانی که رسول خدا(ص) در فقر بود، دوران چوب و سنگ و ناسزا و تهمت ساحر و مجنون و کاهن بودن به حضرت. در این دوران حضرت خدیجه(ص) با شجاعت در کنار همسرش ایستاد.
گاهی حضرت خدیجه(ع) در کوچه های مکه به دنبال پیغمبر (ص) می گشت و می گفت: «>مَنْ اَحَسَّ لِیَ النَّبِی الْمُصْطَفَی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ الرَّبیعَ المُرتَّضی؟؛[10] کیست که جای پیامبر خاتم(ص) را به من نشان دهد؟ کیست که بهار من (پیغمبر اکرم(ص)) را پیدا کند؟» گاهی می دید رسول خدا(ص) پشت سنگی نشسته و خون از پای مبارکش جاری است. با سنگ و چوب می زدند؛ اما او این زخم ها را می بست و مرهم می گذاشت. وقتی رسول خدا(ص) به غار حراء می رفت، این همسر فداکار، آن راه طولانی را هر روز طی می کرد و برای حضرت غذا می آورد. این شجاعت حضرت خدیجه کبری(ع) است که به عنوان یکی از خصوصیات آن بانوی بزرگوار مدافع، در جایی که همه «نه» می گفتند، ایشان «آری» گفت و پای آن ایستاد.
3- ایثار
ویژگی دیگر حضرت خدیجه کبری (ع) ایثار می باشد. ایثار غیر از انفاق است. ایثار؛ یعنی من خودم نخورم و به دیگران بدهم؛ اما انفاق این است که هم خودم می خورم و هم به دیگران می دهم. قرآن کریم می فرماید: (وَ الَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا...)[4]؛ «و کسانی که هرگاه انفاق کنند، اسراف نمی نمایند....»؛ یعنی هم خودتان بخورید و هم به دیگران بدهید. انفاق؛ یعنی از مالی که داری، درصدی نیز به دیگران بده. انفاق دستوری عام است؛ ولی ایثار خاص. هر کسی اهل ایثار نیست.
ایثار این است که حضرت زهرا(ع) و خانواده اش گرسنه بخوابند؛ اما غذای خود را به یتیم، مسکین و اسیر بدهند. ایثار این است که امام حسن(ع) سه بار تمام آنچه را که داشت، به فقیر داد و دو بار زندگی خود را با فقیر تقسیم کرد. این ایثار کار هر کسی نیست.
تعارضی بین این دو نیست. ایثار در جایی که امر دایر است بین اینکه من گرسنه بخوابم یا دیگران، غذا را به دیگری بدهم و خود گرسنه بمانم. حضرت خدیجه(ع) هشتاد هزار شتر و چهارصد کارگزار داشت و دارای مدیریت اقتصادی قویی بود. آن هم زمانی که در جامعه به زن محل نمی گذاشتند و حاضر نبودند زن را جزء آمار بیاورند. مردمی که دختران را زنده به گور می کردند. حضرت خدیجه(ع) در چنین شرایطی به پای پیغمبر(ص) ایثار کرد و تمام آن اموال خود را به حضرت بخشید، و کار به جایی رسید که شبها با دخترش فاطمه زهرا(ع) روی خار و خاشاک شعب ابی طالب می خوابید.
حضرت خدیجه کبری(ع) تا پنجاه سالگی کنار پیامبر(ص) بود و حضرت در این ده سال با هیچ زنی ازدواج نکرد؛ اما در مدینه به خاطر موقعیتی که داشتند با تعدادی از زنان ازدواج کردند که گاهی بعضی زن ها خودشان به حضرت پیشنهاد ازدواج می دادند. بعضی زنها، بی سرپرست شده بودند، مثل ام حبیبه، دختر ابوسفیان که شوهرش مرتدّ شد. شوهر امّ سلمه از دست رفت و بچه یتیم داشت. پیغمبر(ص) او را سرپرستی کرد. پدر صفیه در خیبر شهید شده و او تنها مانده بود، خودش به پیامبر(ص) پیشنهاد داد که اگر با من ازدواج کنی، عده ای جذب اسلام می شوند.
همچنین زینب بنت جحش که خدا این ازدواج را به عهده پیغمبر(ص) گذاشت. در قرآن به پیغمبر(ص) فرمود که با زینب ازدواج کن تا سنت ازدواج با زن پسرخوانده باب شود؛ یعنی بدانند زن پسرخوانده مانند عروس نیست که نشود با او ازدواج کرد. اگر کسی پسری را بزرگ کرد، به زنش محرم نیست. زن آن پسر هم عروس پدرخوانده و محرم او نیست.
به هر حال، با وجود این همه زن در مدینه، مرتب حضرت می فرمود: هیچ کسی برای من خدیجه نمی شود. او روزی مرا تأیید کرد که همه تکذیبم می کردند. روزی مال به پایم ریخت که همه مالشان را از من باز می داشتند. روزی به من ایمان آورد که همگی از ایمان به من اعراض می کردند. در مدینه ایمان آوردن به پیغمبر(ص) هنر نبود؛ چون حضرت رئیس حکومت بود و موقعیت مهمی داشت؛ هنر ایمان آوردن و حمایت از پیامبر در وقتی بود که نه مال و منالی داشت و نه ریاستی.
پی نوشت:
[1] محدثات شیعه، غروی نائینی، نشر تربیت مدرس، تهران، 1375ش، ص 66.
[2] بلاغات النساء، فضل بن ابی طاهر بن طیفور، انتشارات بصیری، قم، بی تا، ص 48.
[3] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 18، ص 242.
[4] فرقان/ 67.
منبع : مبلغان، اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 , رفیعی، ناصر
ایثار این است که حضرت زهرا(ع) و خانواده اش گرسنه بخوابند؛ اما غذای خود را به یتیم، مسکین و اسیر بدهند. ایثار این است که امام حسن(ع) سه بار تمام آنچه را که داشت، به فقیر داد و دو بار زندگی خود را با فقیر تقسیم کرد. این ایثار کار هر کسی نیست.
تعارضی بین این دو نیست. ایثار در جایی که امر دایر است بین اینکه من گرسنه بخوابم یا دیگران، غذا را به دیگری بدهم و خود گرسنه بمانم. حضرت خدیجه(ع) هشتاد هزار شتر و چهارصد کارگزار داشت و دارای مدیریت اقتصادی قویی بود. آن هم زمانی که در جامعه به زن محل نمی گذاشتند و حاضر نبودند زن را جزء آمار بیاورند. مردمی که دختران را زنده به گور می کردند. حضرت خدیجه(ع) در چنین شرایطی به پای پیغمبر(ص) ایثار کرد و تمام آن اموال خود را به حضرت بخشید، و کار به جایی رسید که شبها با دخترش فاطمه زهرا(ع) روی خار و خاشاک شعب ابی طالب می خوابید.
حضرت خدیجه کبری(ع) تا پنجاه سالگی کنار پیامبر(ص) بود و حضرت در این ده سال با هیچ زنی ازدواج نکرد؛ اما در مدینه به خاطر موقعیتی که داشتند با تعدادی از زنان ازدواج کردند که گاهی بعضی زن ها خودشان به حضرت پیشنهاد ازدواج می دادند. بعضی زنها، بی سرپرست شده بودند، مثل ام حبیبه، دختر ابوسفیان که شوهرش مرتدّ شد. شوهر امّ سلمه از دست رفت و بچه یتیم داشت. پیغمبر(ص) او را سرپرستی کرد. پدر صفیه در خیبر شهید شده و او تنها مانده بود، خودش به پیامبر(ص) پیشنهاد داد که اگر با من ازدواج کنی، عده ای جذب اسلام می شوند.
همچنین زینب بنت جحش که خدا این ازدواج را به عهده پیغمبر(ص) گذاشت. در قرآن به پیغمبر(ص) فرمود که با زینب ازدواج کن تا سنت ازدواج با زن پسرخوانده باب شود؛ یعنی بدانند زن پسرخوانده مانند عروس نیست که نشود با او ازدواج کرد. اگر کسی پسری را بزرگ کرد، به زنش محرم نیست. زن آن پسر هم عروس پدرخوانده و محرم او نیست.
به هر حال، با وجود این همه زن در مدینه، مرتب حضرت می فرمود: هیچ کسی برای من خدیجه نمی شود. او روزی مرا تأیید کرد که همه تکذیبم می کردند. روزی مال به پایم ریخت که همه مالشان را از من باز می داشتند. روزی به من ایمان آورد که همگی از ایمان به من اعراض می کردند. در مدینه ایمان آوردن به پیغمبر(ص) هنر نبود؛ چون حضرت رئیس حکومت بود و موقعیت مهمی داشت؛ هنر ایمان آوردن و حمایت از پیامبر در وقتی بود که نه مال و منالی داشت و نه ریاستی.
پی نوشت:
[1] محدثات شیعه، غروی نائینی، نشر تربیت مدرس، تهران، 1375ش، ص 66.
[2] بلاغات النساء، فضل بن ابی طاهر بن طیفور، انتشارات بصیری، قم، بی تا، ص 48.
[3] بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق، ج 18، ص 242.
[4] فرقان/ 67.
منبع : مبلغان، اردیبهشت و خرداد 1397 - شماره 227 , رفیعی، ناصر