حضرت خدیجه (علیها السلام) چنان رفتار می کرد که پیامبر به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خودش را مانعی برای عباداتش نداند.
مقدمه
قرآن کریم، آنجا که می خواهد الگوها و اسوه ها را معرفی کند، در کنار اسوه بودن حضرت ابراهیم(ع) و پیامبرخدا(ص)، الگوها و نمونه هایی از زنان وارسته؛ مانند حضرت مریم(ع) و همچنین زنان گمراه؛ مانند همسران حضرت نوح و لوط(ع) را به جامعه و مؤمنان معرفی می کند؛ به همین دلیل، بیان فضایل و مقامات حضرت خدیجه(ع) می تواند برای کل جامعۀ اسلامی راهگشا باشد و الگوی زیبایی برای جامعۀ ایمانی قرار گیرد؛ چرا که به شهادت پیامبر(ص)، خدیجه(ع) از کامل ترین زنان و بهترین الگوهایی است که فضایل و مقامات او به حد کمال رسیده است.
رسول اعظم این معنا را با بیانات و تعابیر مختلفی مطرح نموده است؛ از جمله اینکه فرموده اند: «>أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجنَّة خدِیجَة بنْتُ خُوَیْلِدٍ، وَ فَاطِمَة بِنْتُ مُحَمَّدٍ، وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ، وَ آسِیَة بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَة فرْعَوْنَ» (صالحی شامی، بی تا، ج11، ص195).
رسول اعظم این معنا را با بیانات و تعابیر مختلفی مطرح نموده است؛ از جمله اینکه فرموده اند: «>أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجنَّة خدِیجَة بنْتُ خُوَیْلِدٍ، وَ فَاطِمَة بِنْتُ مُحَمَّدٍ، وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ، وَ آسِیَة بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَة فرْعَوْنَ» (صالحی شامی، بی تا، ج11، ص195).
1- نگرش الهی
نخستین ویژگی و خصوصیت حضرت خدیجه(ع) درک ارزش های واقعی پیامبر اعظم(ص) در برابر فریبندگی های ظاهری و دنیوی بود. او معنای مقامات معنوی و کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون آن را تنها در وجود پیامبرخدا یافت، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک او فدا کند. وی در این راه، هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعی اش.
خدیجه(ع) برای درک این کمال واقعی، قالب های جاهلی را شکست و بهایی سنگین؛ از جمله قطع رابطۀ زنان را، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه(ع) به جان خرید. خدیجه(ع) این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با پیامبر مطرح کرد: «ای پسر عمو، شیفتگی و اشتیاق من نسبت به تو، به خاطر خویشاوندی، بزرگواری و شرافت، امانت داری، خوش خلقی و راستگویی ات در میان مردم است.» (ابن هشام، بی تا، ج1، ص188)
این نوع نگرش و رفتار، در جامعه ای که عموم مردم و توده ها روابط خود را بر اساس ظواهر و زرق و برق های دنیوی پایه ریزی می کنند، نمی توانست پیامدهای تلخ و ناگوار نداشته باشد. لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی پرداختند و در محافل خود، او را سرزنش کردند. آنان می گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است، ازدواج کرد! چه ننگ بزرگی؟!»
خدیجه(ع) در مقابل این جهالت ها ساکت ننشست و آنان را به صرف غذا دعوت کرد و در پایان مهمانی، خطاب به آنان گفت: «ای زنان، شنیده ام شوهران شما [وخودتان] در مورد ازدواج من با محمد(ص) خُرده گرفته اید و عیب جویی می کنید. من از خود شما می پرسم آیا در میان شما شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گسترۀ مکه و اطراف آن، شخصیتی در فضایل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی ها با او ازدواج کردمو چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست شما این گونه سخن بگویید و نسبت های ناروا به دیگران دهید. زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه(ع)، همگی سکوت کردند و به تدریج پراکنده شدند.» (مجلسی، 1403ق، ج16، ص81).
این شیوۀ استدلال خدیجه(ع) که عمق ارزش گرایی او را در انتخابش نشان می داد، برای جامعۀ جاهل و متعصب آن روز قابل درک نبود؛ لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او برخورد داشتند. آنها دیگر به خدیجه(ع) سلام نمی کردند و به دیدارش نمی رفتند. حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا(ع) متولد شد نیز این شیوۀ رفتاری همچنان پا برجا بود؛ لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشتند و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت کردی و همسر یتیم ابوطالب شدی! ما هرگز نزد تو نمی آییم و در هیچ کاری یاری ات نمی کنیم.»
این حجم از کینه ورزی ها دل خدیجه(ع) را آزرد تا آنجا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم و صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و بدین سان، پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمۀ زهرا(ع) را به دنیا آورد (همان، ج16، ص80).
خدیجه(ع) برای درک این کمال واقعی، قالب های جاهلی را شکست و بهایی سنگین؛ از جمله قطع رابطۀ زنان را، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه(ع) به جان خرید. خدیجه(ع) این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با پیامبر مطرح کرد: «ای پسر عمو، شیفتگی و اشتیاق من نسبت به تو، به خاطر خویشاوندی، بزرگواری و شرافت، امانت داری، خوش خلقی و راستگویی ات در میان مردم است.» (ابن هشام، بی تا، ج1، ص188)
این نوع نگرش و رفتار، در جامعه ای که عموم مردم و توده ها روابط خود را بر اساس ظواهر و زرق و برق های دنیوی پایه ریزی می کنند، نمی توانست پیامدهای تلخ و ناگوار نداشته باشد. لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی پرداختند و در محافل خود، او را سرزنش کردند. آنان می گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب که جوانی فقیر است، ازدواج کرد! چه ننگ بزرگی؟!»
خدیجه(ع) در مقابل این جهالت ها ساکت ننشست و آنان را به صرف غذا دعوت کرد و در پایان مهمانی، خطاب به آنان گفت: «ای زنان، شنیده ام شوهران شما [وخودتان] در مورد ازدواج من با محمد(ص) خُرده گرفته اید و عیب جویی می کنید. من از خود شما می پرسم آیا در میان شما شخصیتی مثل محمد وجود دارد؟ آیا در گسترۀ مکه و اطراف آن، شخصیتی در فضایل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی ها با او ازدواج کردمو چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است. پس شایسته نیست شما این گونه سخن بگویید و نسبت های ناروا به دیگران دهید. زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه(ع)، همگی سکوت کردند و به تدریج پراکنده شدند.» (مجلسی، 1403ق، ج16، ص81).
این شیوۀ استدلال خدیجه(ع) که عمق ارزش گرایی او را در انتخابش نشان می داد، برای جامعۀ جاهل و متعصب آن روز قابل درک نبود؛ لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او برخورد داشتند. آنها دیگر به خدیجه(ع) سلام نمی کردند و به دیدارش نمی رفتند. حتی تا سال پنجم بعثت که حضرت زهرا(ع) متولد شد نیز این شیوۀ رفتاری همچنان پا برجا بود؛ لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشتند و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت کردی و همسر یتیم ابوطالب شدی! ما هرگز نزد تو نمی آییم و در هیچ کاری یاری ات نمی کنیم.»
این حجم از کینه ورزی ها دل خدیجه(ع) را آزرد تا آنجا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم و صفورا دختر شعیب پیامبر) را به یاری او فرستاد و بدین سان، پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمۀ زهرا(ع) را به دنیا آورد (همان، ج16، ص80).
2- احترام به شخصیت پیامبر(ص)
خدیجه(ع) به رغم داشتن اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژه، در برخورد با پیامبر(ص) همواره حرمت او را پاس می داشت و کوچک ترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری داشته باشد، از خود بروز نمی داد. جلوه ای عالی از این رفتار را می توان در ماجرای ازدواج او با پیامبر(ص) سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافت و پیامبر خواست به خانۀ عمویش ابوطالب برگردد، ملکۀ بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار داد: «به خانه خودتان وارد شوید. خانه من، خانۀ شماست و من کنیز شما هستم»؛ «>إِلَی بَیْتِکَ فَبَیْتِی بَیْتُکَ وَ أَنَا جَارِیَتُک» (همان، ج1، ص4). و البته این همه احترام و پاسداشت به دلیل عقیده و ایمان او به توحید بود و بس (قمی، بی تا، ج2، ص570).
3- تلاش برای جلب رضایت پیامبر
حضرت خدیجه تمام توان خود را به کار می برد تا امور منزل را مطابق میل رسول الله(ص) اداره کند؛ از جمله اینکه چون به میزان علاقۀ پیامبر به عبادت آگاه بود، چنان رفتار می کرد که پیامبر به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه(ع) را مانعی برای عباداتش نداند.
پیامبر قبل از بعثت، هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حِرا به تفکر و عبادت خداوند می گذراند (ابن ابی الحدید، بی تا، ج13، ص208) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. لذا امام هادی(ع) می فرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را میان فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حِرا می رفت و به تماشای شگفتی های خلقت مشغول می شد و تحت تأثیر عظمت خدا قرار می گرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت می کرد.» (مجلسی، ج17، ص309).
حضرت خدیجه با درک چنین روحیاتی از پیامبرخدا، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمی کرد و همیشه با همدلی و همراهی، او را بدرقه می کرد. غذایش را به وسیلۀ حضرت علی(ع) به بالای کوه می فرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه می شد. علامۀ مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت می نویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حِرا به سر می برد و وحی و بعثت آغاز می شد، حضرت علی و خدیجه(ع) و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (همان، ج15، ص363).
برای نمونه، تنها یکی از این دست عبادت های پیامبر چهل روز به درازا کشید و حضرت خدیجه تمام این مدت را به تنهایی گذراند. چنین عبادت های طولانی به طور طبیعی می توانست موجب ناراحتی، دلشوره هاو نگرانی های مختلفی برای خدیجه(ع) شود. اما او نه تنها اعتراض نمی کرد، بلکه با پیامبرخدا همراهی نیز می نمود. لذا پیامبر(ص) که خود متوجه نگرانی های خدیجه(ع) بود، عمار را نزد او فرستاد و چنین پیام داد: «ای خدیجه، گمان نکن کناره گیری من به دلیل بی اعتنایی به تو است. بلکه پروردگارم چنین فرمود: تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت اندیشه مکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات می کند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.» (همان، ج16، صص 80-79).
همراهی و همدلی خدیجه(ع) و تلاش او برای کسب رضایت پیامبر(ص) به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیت هایش به پیامبر(ص) گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، عفوم کن!»، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.» (همان، ج2، ص235).
پیامبر قبل از بعثت، هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حِرا به تفکر و عبادت خداوند می گذراند (ابن ابی الحدید، بی تا، ج13، ص208) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. لذا امام هادی(ع) می فرمود: «پیامبر اسلام پس از سفر تجاری شام، درآمدش را میان فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حِرا می رفت و به تماشای شگفتی های خلقت مشغول می شد و تحت تأثیر عظمت خدا قرار می گرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت می کرد.» (مجلسی، ج17، ص309).
حضرت خدیجه با درک چنین روحیاتی از پیامبرخدا، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمی کرد و همیشه با همدلی و همراهی، او را بدرقه می کرد. غذایش را به وسیلۀ حضرت علی(ع) به بالای کوه می فرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه می شد. علامۀ مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت می نویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حِرا به سر می برد و وحی و بعثت آغاز می شد، حضرت علی و خدیجه(ع) و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (همان، ج15، ص363).
برای نمونه، تنها یکی از این دست عبادت های پیامبر چهل روز به درازا کشید و حضرت خدیجه تمام این مدت را به تنهایی گذراند. چنین عبادت های طولانی به طور طبیعی می توانست موجب ناراحتی، دلشوره هاو نگرانی های مختلفی برای خدیجه(ع) شود. اما او نه تنها اعتراض نمی کرد، بلکه با پیامبرخدا همراهی نیز می نمود. لذا پیامبر(ص) که خود متوجه نگرانی های خدیجه(ع) بود، عمار را نزد او فرستاد و چنین پیام داد: «ای خدیجه، گمان نکن کناره گیری من به دلیل بی اعتنایی به تو است. بلکه پروردگارم چنین فرمود: تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت اندیشه مکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات می کند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.» (همان، ج16، صص 80-79).
همراهی و همدلی خدیجه(ع) و تلاش او برای کسب رضایت پیامبر(ص) به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیت هایش به پیامبر(ص) گفت: «من در حق شما کوتاهی کردم، عفوم کن!»، پیامبر فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانه من بسیار خسته شدی.» (همان، ج2، ص235).
4- تصدیق و تأیید پیامبر
روایات بسیاری از پیامبر(ص) نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه(ع) به پیامبر در آن فضای جاهلی و غربت رسول الله(ص) است. وقتی که حتی بسیاری از بستگان پیامبر(ص) نیز پیامبر را تنها گذاشتند و حتی کمر همت به نابودی او بستند، خدیجه(ع) به پیامبر(ص) روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظۀ آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند. پیامبر نیز بر اساس چنین فضیلتی از خدیجه(ع) بود که همواره تأکید می کرد: «خَدِیجَة وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَة؟!»؛ از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه(ع) برای زیارت رسول الله(ص) به مدینه آمد، پیامبر با دیدن او به یاد خدیجه(ع) افتاد و از شدت تأثر به خود لرزید. بعد از رفتن او، عایشه پرسید: چه قدر از پیر زن قریش که سال خوردگی، صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می کنی! با اینکه امروز روزگار، او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است؟!
پیامبر فرمود: «هرگز! به خدا سوگند هیچ گاه بهتر از خدیجه نصیبم نشد. او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می کردند و...» (همان، ج10، ص432).
پیامبر فرمود: «هرگز! به خدا سوگند هیچ گاه بهتر از خدیجه نصیبم نشد. او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می کردند و...» (همان، ج10، ص432).
5- انفاق اموال
دربارۀ مظاهر ثروت حضرت خدیجه نوشته اند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاری او را حمل و جابه جا می کردند. بارگاهی از حریر سبز با ابریشم بر بام خانه اش برافراشته بودند که مردم رفت و آمد می کردند و به فقرا کمک می شد. چهار صد غلام و کنیز، امور اقتصادی و شخصی او را اداره می کردند.» (همان، ج16، ص22).
با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج، نزد عمویش، ورقۀ بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت: «این ها را نزد محمد(ص) ببر و بگو این اموال هدیه به شماست و هرگونه بخواهی در آنها تصرف کن و هرچه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم.»
ورقۀ بن نوفل، پسر عموی حضرت خدیجه نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: «ای عرب، بدانید که خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و همۀ ثروتش؛ از غلامان، کنیزان، املاک، دام ها، مهریه و هدایایش را به محمد(ص) بخشیده است و همۀ آنها هدیه ای است که محمد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد(ص) است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.» (همان، ج16، صص77-75).
دامنۀ این یاری مالی به سال های اولیۀ ازدواج ختم نشد؛ بلکه هنگام محاصرۀ اقتصادی در شعب ابی طالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه(ع) در نجات اسلام و مسلمانان نقشی اساسی داشت، تا آنجا که پیامبر در ماجرای شعب فرمود: «هیچ ثروتی؛ مانند ثروت خدیجه به من سود نرساند.» (همان، ج19، ص63).
ادامه دارد....
منبع : میقات حج، پاییز 1397 - شماره 105 , رستمی، حیدرعلی / اندیشه، هاشم / سپاهیان، محمدامین
با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج، نزد عمویش، ورقۀ بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت: «این ها را نزد محمد(ص) ببر و بگو این اموال هدیه به شماست و هرگونه بخواهی در آنها تصرف کن و هرچه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم.»
ورقۀ بن نوفل، پسر عموی حضرت خدیجه نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: «ای عرب، بدانید که خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و همۀ ثروتش؛ از غلامان، کنیزان، املاک، دام ها، مهریه و هدایایش را به محمد(ص) بخشیده است و همۀ آنها هدیه ای است که محمد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمد(ص) است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.» (همان، ج16، صص77-75).
دامنۀ این یاری مالی به سال های اولیۀ ازدواج ختم نشد؛ بلکه هنگام محاصرۀ اقتصادی در شعب ابی طالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه(ع) در نجات اسلام و مسلمانان نقشی اساسی داشت، تا آنجا که پیامبر در ماجرای شعب فرمود: «هیچ ثروتی؛ مانند ثروت خدیجه به من سود نرساند.» (همان، ج19، ص63).
ادامه دارد....
منبع : میقات حج، پاییز 1397 - شماره 105 , رستمی، حیدرعلی / اندیشه، هاشم / سپاهیان، محمدامین