ماجرای بحث کارشناسی شبکه استانی یزد که به فاصله چند روز همه شبکههای اجتماعی را درنوردید و حتی از برخی از شبکههای ماهوارهای هم سر در آورد و نقل مجالس خاص و عام شد از چند جهت قابل نقد و بررسی است:
1. ضرورت توجه به زمان و مکان طرح موضوعات معارفی
ضربالمثل معروف «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» اشاره به یک واقعیت مهم دارد و آن اینکه بهترین سخنها هم اگر در غیر زمان و مکان خودش بیان شود، ارزش و اثرگذاری خود را از دست میدهد. این موضوع، در تبلیغ و ترویج معارف دینی اهمیت بیشتری دارد و اگر یک مبلغ یا کارشناس دینی بهترین بحث و موضوعات معارفی را در زمان و مکان غیر مناسب بیان کند، نه تنها هیچ اثری ندارد و چه بسا آثار منفی نیز بر جای میگذارد. با توجه به این نکته، میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا میتوان مطالبی را که در محافل و مجالس محدود مذهبی مطرح میشود، در تریبونهای عمومی از جمله خطبههای نمازجمعه یا مباحث کارشناسی رسانه مطرح کرد یا خیر؟
1. ضرورت توجه به زمان و مکان طرح موضوعات معارفی
ضربالمثل معروف «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» اشاره به یک واقعیت مهم دارد و آن اینکه بهترین سخنها هم اگر در غیر زمان و مکان خودش بیان شود، ارزش و اثرگذاری خود را از دست میدهد. این موضوع، در تبلیغ و ترویج معارف دینی اهمیت بیشتری دارد و اگر یک مبلغ یا کارشناس دینی بهترین بحث و موضوعات معارفی را در زمان و مکان غیر مناسب بیان کند، نه تنها هیچ اثری ندارد و چه بسا آثار منفی نیز بر جای میگذارد. با توجه به این نکته، میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا میتوان مطالبی را که در محافل و مجالس محدود مذهبی مطرح میشود، در تریبونهای عمومی از جمله خطبههای نمازجمعه یا مباحث کارشناسی رسانه مطرح کرد یا خیر؟
2. چگونگی تبلیغ و ترویج آموزههای دینی در جامعه
شاید این پرسش از اولین سالهای تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران مطرح بوده است که آیا در تبلیغ و ترویج آموزههای دینی باید نگاه حداکثری داشته باشیم و در پی این باشیم که همه افراد جامعه را به مؤمنان متعبد تبدیل کنیم یا اینکه خیر باید نگاه حداقلی داشته باشیم و بکوشیم که همه مردم دست کم شرایط اصلی و تردیدناپذیر دینداری را دارا باشند و تکالیف اولیه دینی خود را عمل کنند.
بسیاری بر این باورند که اگر در تبلیغ و ترویج آموزههای دینی به دنبال تحقق حداکثرها باشیم، از حداقلها هم باز میمانیم و برعکس اگر برای تحقق حداقلها بکوشیم، به تدریج به وضعیت حداکثری میرسیم.
تردیدی نیست که در حال حاضر در بسیاری از خانوادهها روابط زنان و مردان منطبق بر احکام و اخلاق اسلامی نیست و آنان چنانکه باید و شاید حقوق یکدیگر را پاس نمیدارند. در این شرایط قطعاً رسانه ملی باید برای اصلاح وضعیت حاکم بر خانوادهها و افزایش آگاهی زن و شوهرها در زمینه چگونگی معاشرت با یکدیگر اقدام کند، اما آیا در جامعهای که بر ذهنیت بسیاری از زنان تحصیلکرده آن افکار زن سالارانه (فمینیستی) حاکم است میتوان با یک نگاه حداکثری به سراغ ترویج الگویی از روابط زن و مرد در کانون خانواده برویم که حتی بسیاری از متدینان هم آن را برنمیتابند؟
3. نقش رسانههای اجتماعی در تقدسزدایی از باورها و احکام دینی
چند سالی است که روندی رو به تزاید با هدایت و حمایت دشمنان در جامعه ما آغاز شده که با عنوان طنز و شوخی و خنده، باورها و احکام دینی به تمسخر گرفته میشود، تا آنجا که حتی متدینان هم این طنزها و شوخیها را که در قالبهای مختلف در شبکههای اجتماعی تولید و عرضه میشود، برای یکدیگر می فرستند . غافل از اینکه در نهایت پس از مدتی با ادامه این روند، از همه باورها و احکام دینی تقدسزدایی میشود و دیگر هیچکس انگیزهای برای تقید و تعبد به آنها نخواهد داشت. با توجه به این موضوع این پرسش مطرح میشود که آیا مبلغان و کارشناسان مذهبی میتوانند بدون توجه به شرایط حاکم بر جامعه و وضعیت شکل گرفته در رسانههای نوین، هر موضوعی را مطرح کنند و زمینه وهن باورها و احکام دینی را فراهم سازند؟
سخن پایانی اینکه، در اصل ضرورت توجه به الگوهای رفتاری که موجب افزایش مهر و محبت در کانون خانوادهها میشود؛ به ویژه الگوهایی که از آموزههای اسلامی سرچشمه گرفته است، تردیدی نیست. همچنانکه در نقش اظهار محبتهای زبانی و رفتاری از سوی زوجین در تحکیم بنیان خانواده تردیدی وجود ندارد. اما خوب است کارشناسان و مبلغان دینی با توجه به روح آموزههای اسلامی، الگوهایی را به همسران جوان معرفی کنند که با شرایط زمان ما و سلیقههای جوانان امروز بیشتر سازگار باشد.
شاید این پرسش از اولین سالهای تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران مطرح بوده است که آیا در تبلیغ و ترویج آموزههای دینی باید نگاه حداکثری داشته باشیم و در پی این باشیم که همه افراد جامعه را به مؤمنان متعبد تبدیل کنیم یا اینکه خیر باید نگاه حداقلی داشته باشیم و بکوشیم که همه مردم دست کم شرایط اصلی و تردیدناپذیر دینداری را دارا باشند و تکالیف اولیه دینی خود را عمل کنند.
بسیاری بر این باورند که اگر در تبلیغ و ترویج آموزههای دینی به دنبال تحقق حداکثرها باشیم، از حداقلها هم باز میمانیم و برعکس اگر برای تحقق حداقلها بکوشیم، به تدریج به وضعیت حداکثری میرسیم.
تردیدی نیست که در حال حاضر در بسیاری از خانوادهها روابط زنان و مردان منطبق بر احکام و اخلاق اسلامی نیست و آنان چنانکه باید و شاید حقوق یکدیگر را پاس نمیدارند. در این شرایط قطعاً رسانه ملی باید برای اصلاح وضعیت حاکم بر خانوادهها و افزایش آگاهی زن و شوهرها در زمینه چگونگی معاشرت با یکدیگر اقدام کند، اما آیا در جامعهای که بر ذهنیت بسیاری از زنان تحصیلکرده آن افکار زن سالارانه (فمینیستی) حاکم است میتوان با یک نگاه حداکثری به سراغ ترویج الگویی از روابط زن و مرد در کانون خانواده برویم که حتی بسیاری از متدینان هم آن را برنمیتابند؟
3. نقش رسانههای اجتماعی در تقدسزدایی از باورها و احکام دینی
چند سالی است که روندی رو به تزاید با هدایت و حمایت دشمنان در جامعه ما آغاز شده که با عنوان طنز و شوخی و خنده، باورها و احکام دینی به تمسخر گرفته میشود، تا آنجا که حتی متدینان هم این طنزها و شوخیها را که در قالبهای مختلف در شبکههای اجتماعی تولید و عرضه میشود، برای یکدیگر می فرستند . غافل از اینکه در نهایت پس از مدتی با ادامه این روند، از همه باورها و احکام دینی تقدسزدایی میشود و دیگر هیچکس انگیزهای برای تقید و تعبد به آنها نخواهد داشت. با توجه به این موضوع این پرسش مطرح میشود که آیا مبلغان و کارشناسان مذهبی میتوانند بدون توجه به شرایط حاکم بر جامعه و وضعیت شکل گرفته در رسانههای نوین، هر موضوعی را مطرح کنند و زمینه وهن باورها و احکام دینی را فراهم سازند؟
سخن پایانی اینکه، در اصل ضرورت توجه به الگوهای رفتاری که موجب افزایش مهر و محبت در کانون خانوادهها میشود؛ به ویژه الگوهایی که از آموزههای اسلامی سرچشمه گرفته است، تردیدی نیست. همچنانکه در نقش اظهار محبتهای زبانی و رفتاری از سوی زوجین در تحکیم بنیان خانواده تردیدی وجود ندارد. اما خوب است کارشناسان و مبلغان دینی با توجه به روح آموزههای اسلامی، الگوهایی را به همسران جوان معرفی کنند که با شرایط زمان ما و سلیقههای جوانان امروز بیشتر سازگار باشد.