اعتماد به دشمن، اعتماد به غده سرطانی است

بارها در مورد استقامت در برابر مشکلات و در برابر شدائد و خصوصا مقاومت در مقابل دشمنان شنیده‌ایم. آیات و روایاتی دل‌گرم کننده که از نگاه ویژه خداوند به جهادگران، بندگان اهل مقاومت و اهل تلاش می‌گوید را شنیده‌ایم. داستان‌هایی از اقوامی که با صبر، شکیبایی و هم‌دلی دشمنان خود را دور کردند و خداوند هم راه‌های مختلفی برای پیروزی آنها باز فرمود. این تلاش نه فقط در برابر دشمن بلکه برای حمایت از مظلوم در هر جای عالم ممدوح است و دفع کننده شرارت‌هاست.
يکشنبه، 28 آبان 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتماد به دشمن، اعتماد به غده سرطانی است
بارها در مورد استقامت در برابر مشکلات و در برابر شدائد و خصوصا مقاومت در مقابل دشمنان شنیده‌ایم. آیات و روایاتی دل‌گرم کننده که از نگاه ویژه خداوند به جهادگران، بندگان اهل مقاومت و اهل تلاش می‌گوید را شنیده‌ایم. داستان‌هایی از اقوامی که با صبر، شکیبایی و هم‌دلی دشمنان خود را دور کردند و خداوند هم راه‌های مختلفی برای پیروزی آنها باز فرمود. این تلاش نه فقط در برابر دشمن بلکه برای حمایت از مظلوم در هر جای عالم ممدوح است و دفع کننده شرارت‌هاست.

هنگامی که به آیات و روایات در مورد استقامت در برابر دشمن مراجعه می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که اولین شرط استقامت «تقوا» است زیرا کسی که تقوا ندارد و اعتقادی به کمک و نصرت خداوند ندارد، نمی‌تواند در برابر حمله و هجوم دشمن که به روش‌های بسیار متعددی دوام بیاورد. گاهی شکست پیش می‌آید و گاهی پیروزی. در شکست نباید ناامید شد و در پیروزی نباید مغرور گردید.

اما آنچه که در آیات جهاد آمده است ظاهری دارد و باطنی؛ ظاهر آن این که لازم است در زمانی که ظلمی به کسی رسیده از او حمایت کنیم اما باطن آن نکات بسیار زیادی دارد که یکی از آنان این است که جهادگران دست خداوند هستند در روی زمین و خداوند نگاه خاصی به آنها دارد. به عبارتی کسی که برای دین خدا و برای بندگان خدا جهاد می کند سرباز خداوند است و چه افتخاری بالاتر از اینکه پروردگار عالم ما را لایق این امر دانسته است. 

خداوند در قرآن کریم سوره نساء آیه75 می فرماید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا؛ چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده‌اند پیکار نمی‌کنید، همان افراد (ستمدیده‌ای) که می‌گویند خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار بده، و از برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما.»

اینکه در هر وضعیتی چه تکلیفی داریم و چه حالی باید داشته باشیم، نیازمند تقوای الهی هستیم. یکی از آیات مهم قرآن کریم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «این آیه مرا پیر کرد.» آیه112 سوره هود است که خداوند به پیامبرش(صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند.

البته معنای حرکت مستقیم هم می‌توان استفاده کرد. با توجه به هر دو معنا دستور خداوند این است که مسلمانان باید در مسیری که بار‌شان تعریف شده است حرکت کنند و از صراط مستقیم منحرف نشوند. برای حرکت در مسیر مستقیم اول نیاز به علم داریم، دوم نیازمند تقوا هستیم، سوم استقامت در حفظ داشته‌ها و چهارم حرکت در مسیر مشخص.

حال چرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پس از نازل شدن این آیه می‌فرمایند پیر شدم؟ از آنجایی که ایشان دلسوزترین مخلوق خدا به امتش می‌باشد امکان دارد این آیه خبری در مورد امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) داده که فشار شدید روحی به ایشان وارد کرده و باعث تألم خاطرشان شده است. راه سخت و ناهموار است. مشکلات و رنج‌ها در این مسیر بسیار بیشتر از آن است که فکرش به ذهن‌مان خطور می‌کند. امت رسول الله(صلی الله علیه و آله) آگاهی کامل و همت واصلی در شرایط این راه ندارند و هر کدام می‌توانند به دلایلی از مسیر منحرف شوند.

امروزه قسمتی از امت اسلامی در حال استقامت در برابر دشمن خونخوار و کودک کش هستند و قسمتی دیگر با زبان و مذهب مشترک در حال عیش و نوش هستند یا فقط نظاره‌گر رنج آنها هستند. آیا این راه همان راه مستقیمی است که خداوند دستور داده است؟! چه عاقبتی در انتظار کسانی‌ است که در بی‌اعتنایی و بی‌خیالی به‌سر می‌برند؟ مطمئنا آنقدر سخت است که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را به شدت محزون می‌کند.

آیا مسلمانانی که ظلم را می‌بینند و سکوت می‌کنند و متأسفانه گاهی همراهی هم می‌کنند می‌توانند از محبت و ارادت‌شان به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) دم بزنند؟! در آیه فوق آمده که خداوند بر اعمال و رفتار مسلمانان بیناست و پاداش و عذاب هر یک را بر حسب رفتارشان و زندگی و مواضع‌شان تعیین می‌فرماید. آنچه که مورد تأکید خداوند است در عدم طغیان را می‌توانیم در آیه بعد یعنی آیه 113 ببینیم که می‌فرماید: «وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ؛ و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولیّ و سرپرستی جز خدا نخواهید داشت و یاری نمی‌شوید.»

در برخی ترجمه‌ها «نار» را آتش دوزخ دانسته‌اند اما آنچه که تاریخ نشان داده، هر کسی که به ظالم تکیه کرده خودش هم در آتش ظلم او گرفتار شده و به بدترین وجه و با خفت و خواری فراوان حذف شده است. پس حامی ظالم و هموار کننده راه او برای ظلم به یک انسان در آتش دنیایی و آتش جهنم گرفتار می‌شود و با سخت‌ترین عذاب خداوند مواجه می‌شود.

تکیه به دشمن برای یک مسلمان می‌تواند آسیب‌های جدی به وی و جامعه ایجاد کند. عقب‌ماندگی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی: تکیه به دشمن ممکن است منجر به عقب‌ماندگی در مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شود. این تکیه ممکن است باعث از دست دادن هویت ملی و ارزش‌های اسلامی شود. تضعیف اعتماد به نظام و مقامات: تکیه به دشمن می‌تواند اعتماد مردم به نظام و مقامات را تضعیف کند. این امر می‌تواند به نقض امانت و پایبندی به وعده‌ها منجر شود.

ترویج انحرافات و تفرقه‌افکنی: دشمنان ممکن است از تکیه به افراد یا گروه‌های خاص، انحرافات و تفرقه‌افکنی را ترویج دهند. این امر می‌تواند به تضعیف وحدت جامعه و تشتت نیروها منجر شود. تضعیف امنیت و دفاع کشوری: تکیه به دشمن ممکن است امنیت کشور را تهدید کند. این امر می‌تواند به ضعف در دفاع از کشور در مواجهه با تهدیدهای خارجی منجر شود. به طور کلی، تکیه به دشمن باعث تضعیف اراده ملت و تخریب ارزش‌های اسلامی می‌شود. برای حفظ استقلال و امنیت، مسلمانان باید به اراده خود و ارزش‌های دینی و ملی تکیه کنند.

وقتی مسلمانی نخواست بنا به توصیه و دستور دین خود را قوی کند و روی پای خودش بایستد و به‌خاطر منافع دنیایی بر ظالمان تکیه کرد و اقتصاد، سیاست و فرهنگ خود را به آنان نزدیک کرد در ظلم به هم کیش خودش نمی‌تواند شجاعانه اعتراض کند. نتیجه وابستگی به دشمن، خروج از راه دین و رفتن به سمت راهی که شیطان و ایادی او معین کردند است.

در این وضعیت ظالم هر روز قوی‌تر می‌شود و ظلم بیشتری می‌کند تا جایی‌که روابط دوستانه‌اش با مسلمان خائن را به‌خطر منافع بیشتر و عادت به ظلم به دشمنی و آزار تغییر می‌دهد. دقیقا مانند «غده سرطانی» که ابتدا میهمان بدن یک انسان است ولی به مرور رشد می‌کند، قوی می‌شود و با سرعت تمام بدن را درگیر می‌کند.

غده سرطانی در حالی که رشد می‌کند دیگر رابطه دوستی و همکاری و حمایت گذشته را درک نمی‌کند. او عادت کرده به رشد کردن و بلعیدن هر عضو سالمی و کار را به جایی می‌رساند که دیگر سخت‌ترین شیوه‌های درمانی هم اثربخش نیست.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.