0
مسیر جاری :
ناله هاي فراق متون ادبی

ناله هاي فراق

اي خاک مقدم تو مرا توتياي چشم يک بار پاي خويش بنه در سراي چشم از بس که اشک بهر فراق تو ريختم اشکم به گريه آمده است از براي چشم تنها دعاي ديده من ديدنت بود يک بار مستجاب نما اين دعاي چشم
مجموعه گلشن انتظار متون ادبی

مجموعه گلشن انتظار

در این مقاله قطعه های ادبی و یا به عبارتی دل نوشته های عاشقان و منتظران ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم میگردد. به امید این که سراسر زندگی مان مملو از عطر یاد یوسف زهرا(سلام الله علیهما)...
دل نوشته های انتظار (2) متون ادبی

دل نوشته های انتظار (2)

شیطان با تمام لشکر بر انگیخته تا شیعیان و پیروان ترا از دم تیغ گناه و انحراف و بی دینی بگذراند. پیروان شیطان هم در این شبیخون همراه و هم نوا با او در پی آن هستند تا این گروه اندک را از صحنه روزگار محو...
سبوی انتظار متون ادبی

سبوی انتظار

سروده کمال مومنی دل شود امشب شکوفا در زمین می زند لبخند شادی بر زمین آسمان ِ دل تبسم می کند روی ماهت را تجسم می کند ای مسیح آل پیغمبر سلام انتهای سوره ی کوثر سلام
ترنم ظهور متون ادبی

ترنم ظهور

چشم بدت دور ای پری، کز همگنان والاستی در مکتب افسونگری، بر دلبران استاستی نازم تو را ای نازنين، فخر زمان، مهر زمين شرمنده ماهت از جبين، در عالم بالاستی ای شاهد شيرين بيان، آهوروش، نازک بيان در...
اشعار انتظار متون ادبی

اشعار انتظار

طاووس كبریایى!اى هدیه خدایى! تو دیدنى‏ترینى، اى دیدنى، كجایى؟ هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت خشكیده یاس عالم در حسرت جدایى اى آسمان اوّل!اى سایبان آخر! اى چشم چشمه عشق! رحمى به بینوایى آرام‏تر...
در آن شب برفی متون ادبی

در آن شب برفی

ساعت چهار بعد از ظهر روز سه شنبه بود. برف شديدى مى‏باريد. محوطه دانشگاه يكپارچه سفيد شده بود. بر خلاف روزهاى گذشته، سكوتى رمز آلود بر خوابگاه حكم فرما بود. عليرغم علاقه فراوان به خاطر بارش برف و طولانى...
الا یا ایّها المهدی (علیه السلام) متون ادبی

الا یا ایّها المهدی (علیه السلام)

الا يا اَيُها المَهدي مُداوم الوَصل ناولها1 كه در دوران هجرانت بسي افتاده مشكلها صبا از نكهت2 كويت نسيمي سوي ما آورد ز سوز شعلة شوقت چه تاب افتاد در دلها چو نور مهر تو تابيد بر دلهاي مشتاقان ز خود...
دریای جمال متون ادبی

دریای جمال

سر زُلفت به كناري زن و رُخسار گشا تا جهان محو شود، خرقه كشد سوي فنا بسر كوي تو اي قبلة دل راهي نيست ورنه هرگز نشوم راهيِ واديِّ «مِنا» از صفاي گل روي تو هر آنكس بَرخورد
جان جهان متون ادبی

جان جهان

بتو دل بستم و غير تو كسي نيست مرا جُز تو اي جان جهان دادرسي نيست مرا عاشق روي توام اي گُل بي‌مثل و مثال بخدا غير تو هرگز هوسي نيست مرا با تو هستم ز تو هرگز نشدم دور، ولي