0
مسیر جاری :
ترنم انتظار متون ادبی

ترنم انتظار

هنوز، گلبرگ ها به شوق لمس نور وجود او مي شکفند. پرستوهاي عاشق با رمز نام دلرباي «يا بن الحسن»به کوي سپيد شهادت مي کوچند و هر اميد وخوبي با نام مقدس او متولد مي شود؛ او که صالح است؛ منجي است؛ هادي و مهدي...
نواي انتظار متون ادبی

نواي انتظار

عجيب نيست که رودخانه هاي هر نقشه جغرافيا، راه دريا را گم کرده اند. عجيب نيست که درياهاي هر اقليم، ترک ترک به کوير شبيه شده اند. شگفت نيست که باران از زمين به آسمان مي بارد،باران اشک؛باران ناله؛ باران نفرين...وکوه...
طراوت انتظار متون ادبی

طراوت انتظار

بي حوصله،کلافه ،پکر،مثل جمعه ها دلواپس«هنوز»و«اگر»مثل جمعه ها پايان هفت مرتبه از خود گذشتم پايان هفت بار سفرمثل جمعه ها من ابتدا و آخر دلتنگي ام هنوز مثل غروب،مثل سحر،مثل جمعه ها آري منم که حال مرا...
دل تنگي هاي فراق نور متون ادبی

دل تنگي هاي فراق نور

اي مهربان! نمي دانم چگونه به خود جرئت مي دهم لذت حضور با تو را با پستي هاي دنيا معاوضه کنم؟! چه بگويم که برلب،«العجل العجل »دارم،اما در دل،هزار سودا که با تعلقات دنيا گره خورده است. اي مهربان!هرصبح...
بي تاب يوسف متون ادبی

بي تاب يوسف

زمين حتي ثانيه اي تاب فراق ندارد. پيامبري پس از پيامبر و امامي پس از امام، اشتياق زمين به صالحان را پاسخ گفته اند. اکنون اما زمانه غريبي است . عصر بي نظير غيبت،روي سرزمين سايه افکنده است. زمين درمدار...
دری به روی انتظار متون ادبی

دری به روی انتظار

آشنای نعمت غم است، گر هزار کوه غم رسد، هنوز هم کم است! از درون سینه ام، ناله های مرغ خسته ای به گوش می رسد. بالهای زخمی ام نیازمند مرهم است. صبحگاه جمعه ها آفتاب یاد تو، ز « ندبه های ما طلوع می کند.آنکه...
دلم را آهسته حمل کنید، شكستنی‌ست! متون ادبی

دلم را آهسته حمل کنید، شكستنی‌ست!

باز هم جمعه رنگ خون شد و من، هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشسته‌ام... می‌بینی مرا؟... همان که تنهای تنهاست... مثل همیشه... کفش‌ها را به گوشه‌ای انداخته و محو تماشای پایین رفتن قرص غمناک و سرخ رنگی است...
خورشید آرزو متون ادبی

خورشید آرزو

كوه بايد تو را ركوع كند ماه، بايد تو را، خضوع كند «سرافرازي» به احترام حضور پيش پاي شما خشوع كند تو غذايي براي روح، اي كاش دل به ياد تو، سدّ جوع كند تو گل نور باغ ايماني نور بر اصل خود رجوع كند آن قيام...
ترنم انتظار متون ادبی

ترنم انتظار

با نام تو پیوند خورده ست زمین بی روی تو سرد است، مرده ست بتاب ای آفتاب از مشرق عشق خدا ما را به دست تو سپرده ست ای کاش شبی ظهور می کرد بهار از کوچه ی دل عبور می کرد بهار من زرد ترین قصه ی عشقم، ای کاش...
درد و دل با محبوب متون ادبی

درد و دل با محبوب

خواهم شبی دریا شوم غوغا کنم غوغا کنم بر هر کران سر بر زنم ، شاید تو را پیدا کنم از موج خیز قهر تو سر بر کشم طغیان کنم ار هفت اقلیم تو را در خود کشم دریا کنم در دست طوفان غمت غوطه...