0
مسیر جاری :
واژه‌ی حساب در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی حساب در قرآن

«حساب» در لغت به معناي شمردن و نيز به معناي کافي بودن است. اين کلمه از «اَحسَبه الشيء» گرفته شده که بدين معناست: آن چيز او را کفايت کرد، به حدي که گفت مرا کافي است.
واژه‌ی حس در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی حس در قرآن

فيومي مي‌نويسد: «حسّ» و «حَسيس» به معناي صداي آهسته و نيز به معناي کشتن است که از نظر وزن و معنا هم‌سان با صيغه‌هاي باب «قتل» است و در هيئت باب افعال، يعني «احسّ، احساس» به معناي علم است.
واژه‌ی حرام در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی حرام در قرآن

«حرام» در اصل به معناي منع و سخت گرفتن و نيز ضد حلال است. جمع آن «حُرُم» است. «حُرمة» اسم مصدر از احترام به معناي چيزي است که بي‌احترامي به آن جايز نيست و جمع آن حرمات است، مثل غرفه و
واژه‌ی حديد در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی حديد در قرآن

«حديد» از ريشه «حدد» داراي دو معناي اصلي است: يکي منع و ديگري حد و منتهاي يک شيء؛ به همين جهت بر حائل و مانع بين دو شيء«حد» اطلاق شده و به دربان «حداد» گفته‌اند؛ زيرا مانع ورود مردم مي‌شود و
واژه‌ی حجر در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی حجر در قرآن

«حجر» در اصل به معناي منع و احاطه و تسلط بر يک شيء است. وقتي حاکم، سفيهي را از تصرف در مالش منع کند، گفته مي‌شود «حجر الحاکم علي السّفيه» و از اين رو است که عقل را حِجر ناميده‌اند؛ زيرا عقل فرد را
واژه‌ی حَبل در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی حَبل در قرآن

«حَبل» در لغت به معناي، ريسمان، عهد و پيمان، امان، وصال و رسيدن، ريگ کشيده و طول‌دار است و در «حبل الوريد» به معناي رگ حلق است.
واژه‌ی جِنَّه در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی جِنَّه در قرآن

همان‌گونه که در واژه «جَنّه» - به فتح جيم - بيان شد، ماده اصلي آن «جَنن» به معناي پوشش و ستر است. اگر بر جنيان واژه جنّ اطلاق شده، بدين جهت است که آنها از ديدگان مخفي‌اند
واژه‌ی جَنَّه در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی جَنَّه در قرآن

«جَنّه» به فتح جيم از ماده «جنن»، به معناي باغ داراي درخت همراه با طراوت و نشاط است. جمع آن «جنّات» و «جنان» است. در صورتي به باغ جنت مي‌گويند که درختان زمين آن را پوشيده باشند
واژه‌ی جُنُب (به ضم جيم و نون) در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی جُنُب (به ضم جيم و نون) در قرآن

اصل در معناي اين کلمه جانب، ناحيه و دور بودن است؛ مثل جَناب که گفته مي‌شود: «هذا من ذالک الجَناب»: اين از آن ناحيه است. «قعد فلان جَنْبةً» يعني از مردم کناره‌گيري کرد و در ناحيه‌اي جداي از آنان قرار گرفت...
واژه‌ی جَنْب (به فتح جيم) در قرآن مفردات قرآن

واژه‌ی جَنْب (به فتح جيم) در قرآن

«جنب» در لغت به معناي پهلو، زير بغل تا تهي‌گاه، نزديک، و معظم و اکثر از يک شيء است؛ چنان که وقتي گفته مي‌شود «هذا قليل في جنب مودّتک»: اين کار ما در مقابل محبت‌هاي شما کم است. اين کلمه گاه