مسیر جاری :
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
5 ابزار ضروری برای زنده ماندن در صعودهای زمستانی
تحصیل در آلمان: فرصتی برای ساختن آیندهای بهتر
تحصیل پزشکی و دندانپزشکی در ترکیه: راهنمای کامل برای متقاضیان ایرانی
بوستان موشها و تاثیر آن در ترک و درمان اعتیاد
خوشنویسی در جهان اسلام
سامریهای منافق در جامعه امروز
پیوند خوشنویسی در هنرهای مختلف
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
خلاصه ای از زندگی مولانا
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
خيلي دوستت دارم
خداحافظي از مردم روستاي قاسم آباد تمام شده بود. آخر شب كه همه خواب بودند، در خانه ي دوستش آقاي خسروي را زد و با شوخي گفت: « الان چه وقت خوابه، بيا بيرون بچه ها را جمع كنيم و كمي فوتبال بازي كنيم. »
رزمنده بايد راحت باشد
آقايان صليبي و غلامي، فرمانده و جانشين گردان علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) به درجه رفيع شهادت نايل آمده بودند و آن گردان فاقد فرمانده و جانشين شد. به آقاي شجاعيان كه در گردان رسول ( صلي الله عليه و آله...
خيلي دوستت دارم
خداحافظي از مردم روستاي قاسم آباد تمام شده بود. آخر شب كه همه خواب بودند، در خانه ي دوستش آقاي خسروي را زد و با شوخي گفت: « الان چه وقت خوابه، بيا بيرون بچه ها را جمع كنيم و كمي فوتبال بازي كنيم. »
رفع نياز همرزمان از وسايل شخصي
ساعتي نگذشت كه ماشين « حاجي » از دور نمايان شد و در دامنه ي قله توقف كرد؛ شيرمردي كه جنگ، موهايش را سفيد كرده بود. كيسه ي خشابي به سينه بسته، با لباس خاكي و اسلحه ي كلاش به دست، مانند يك بسيجي ساده از...
سوار كردن بسيجي ها مهم تر است
بسيجي، زير يك خم « حاجي » را گرفت تا فن بارانداز را اجرا كنه. اما تا بجنبد « حاجي » فن بدلش را زد و پشت او را به زمين آورد. غريو « الله اكبر »شادي بلند شد.
كي از همه محروم تره؟
يك بار، در يكي از محلات اطراف، با يكي از جوان ها، واليبال بازي مي كرده كه يكي از اين جوان ها تحت تأثير اخلاق او قرار مي گيرد. بعدها آن جوان به كشور آلمان مي رود. بعد از اينكه « ابراهيم » شهيد شد، آن جوان،...
كمك براي حفر كانال
سن بالايي نداشت اما حكم ريش سفيد اقوام را داشت. دلگرمي و انسجامي خاص به فاميل بخشيده بود. نه اينكه با زبان چنين كاري كرده باشد؛ او مرد عمل بود. اعمالش به هر دوست و آشنايي درس اخلاق و انسانيت مي داد. هر...
همبازي بچه ها، هم مباحثه اي طلاب
وقت هاي غيركار، زياد گرم مي گرفت با بچه ها. با همه صميمي بود؛ صميميتش ولي با ما كردهاي پيشمرگ جور ديگري بود. خيلي وقت مي گذاشت برايمان. دل مان را حسابي به دست مي آورد.
من هم دوستت دارم
در بيت امام ( قدس سره ) در جماران خدمت مي كردم. محمود ايزدي سر راه رفتن به جبهه، با اينكه خانه مان از جماران خيلي دور بود، به ديدنمان آمد. وقتي ديد كه در خانه ي بسيار كوچكي زندگي مي كنيم، گفت: « لازم نبود...
سنگ صبور بچه ها
آقا مهدي او را در آغوش گرفت و آهسته در گوشش گفت: « خسته نباشي برادر! » قطره هاي اشك از چشم هاي راننده جوشيد و سرازير شد.