مسیر جاری :
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در راسخون
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در مقالات
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در فیلم و صوت
#اشعار ابوسعید ابوالخیر پرسش و پاسخ
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در مشاوره
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در خبر
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در سبک زندگی
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در مشاهیر
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در احادیث
#اشعار ابوسعید ابوالخیر در ویژه نامه
نماز روز یکشنبه ماه ذیقعده چگونه خوانده می شود؟
نماز روز دوشنبه امام جواد چگونه خوانده می شود؟
پوست حساس شما، لایق بهترینهاست: آیا درماتیپیک انتخاب مناسبی است؟
نماز روز عید فطر چگونه خوانده می شود؟
راهنمای خرید در مسقط بهترین بازارها و مراکز خرید
سفر به ساحل اژه؛ بلیط تهران به ازمیر
پاسخ های مقام معظم رهبری( دامت برکاته) به سوالات لانهی جاسوسی
نرخ استثنایی تور ارزان سنگاپور
خطاهای محاسباتی رژیم صهیونیستی
آشنایى با مقام رفیع حضرت فاطمه معصومه علیها السلام
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
چهار زن برگزیده عالم
پیش شماره شهر های استان گیلان
اين زاغوشان بسي پريدند بلند
سنگي چوبي گزي خدنگي تيري اين زاغوشان بسي پريدند بلند
کز کبر به جايي نرسيدست کسي از کبر مدار هيچ در دل هوسي
تا صيد کني هزار دل در نفسي چون زلف بتان شکستگي عادت کن
مرد بايد که جگر سوخته چندان بودا
نه همانا که چنين مرد فراوان بودا مرد بايد که جگر سوخته چندان بودا
وز پس هر غم طرب افزايدا کار چون بسته شود بگشايدا
ز آفتها نگه داري تو ما را خداوندا بگرداني بلا را
چون نيست شدي هست ببودي صنما
چون خاک شدي پاک شدي لاجرما چون نيست شدي هست ببودي صنما
جرم او کند و عذر مرا بايد خواست واي اي مردم داد زعالم برخاست
بنگر که از آن کوه چه افزود و چه کاست مرغي به سر کوه نشست و برخاست
بي شک الفست احد، ازو جوي مدد
وز شخص احد به ظاهر آمد احمد بي شک الفست احد، ازو جوي مدد
اذ قال الله: قل هو الله احد در ارض محمد شد و محمود آمد
سر گر چه دو کردهايم يک تن داريم جانا من و تو نمونهي پرگاريم
وي لعل لبت گره گشاي دل من
من دل ندهم به کس براي دل تو وي لعل لبت گره گشاي دل من
اي عشق تو مايهي جنون دل من تو دل به کسي مده براي دل من
من دانم و دل که در وصالت چونم حسن رخ تو ريخته خون دل من
دارم گنهان ز قطره باران بيش
از شرم گنه فگندهام سر در پيش دارم گنهان ز قطره باران بيش
تو در خور خود کني و ما در خور خويش آواز آيد که سهل باشد درويش
وز بار گنه فگنده بودم سر پيش در خانه خود نشسته بودم دلريش
گفتم: چشمم، گفت: براهش ميدار
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش ميدار گفتم: چشمم، گفت: براهش ميدار
گفتم: غم تو، گفت: نگاهش ميدار گفتم که: دلم، گفت: چه داري در دل
در ديدهي من گرد تمنا مگذار يا رب در دل به غير خود جا مگذار
ديروز که چشم تو بمن در نگريست
خلقي بهزار ديده بر من بگريست ديروز که چشم تو بمن در نگريست
ميبايد مرد و باز ميبايد زيست هر روز هزار بار در عشق تو ام
بي يار و ديار اگر بود خود غم نيست عاشق نتواند که دمي بي غم زيست
وا فريادا ز عشق وا فريادا
کارم بيکي طرفه نگار افتادا وا فريادا ز عشق وا فريادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا گر داد من شکسته دادا دادا
در خواب نماي چهره باري يارا گفتم صنما لاله رخا دلدارا