مسیر جاری :
طریقه خواندن نماز حاجت روز سه شنبه
طریقه خواندن نماز حاجت روز دوشنبه
چرا باید به مردم لبنان و فلسطین کمک کنیم؟
نماز روز یکشنبه ماه ذیقعده چگونه خوانده می شود؟
نماز روز دوشنبه امام جواد چگونه خوانده می شود؟
پوست حساس شما، لایق بهترینهاست: آیا درماتیپیک انتخاب مناسبی است؟
نماز روز عید فطر چگونه خوانده می شود؟
راهنمای خرید در مسقط بهترین بازارها و مراکز خرید
سفر به ساحل اژه؛ بلیط تهران به ازمیر
پاسخ های مقام معظم رهبری( دامت برکاته) به سوالات لانهی جاسوسی
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
چهار زن برگزیده عالم
پیش شماره شهر های استان گیلان
ريش انبوه
داشت ريشي بس بزرگ آن ابلهي غرقه شد در آب دريا ناگهي ديدش از خشکي مگر مرد سره (1) گفت: از سر برفکن آن تو بره گفت: اي ني تو بره، ريش من است ريش من اسباب تشويش من است
رشک بران
شخصي در راه حج در برّيه (1) افتاد و تشنگي عظيم بر وي غالب شد تا از دور خيمه اي ديد. آنجا رفت. کنيزکي ديد. فرود آمد و آب خواست. آبش دادند که از آتش گرمتر بود و از نمک شورتر. از غايت شفقت در نصيحت آن زن...
گمشده
اسب سپاهيي بدزيدند؛ ياران به پرسش او آمدند و گفتند: “باکي نيست، اگر اسب در دنيا گم شد، در آخرت سر از ترازوي تو برکند.” گفت: “اگر در دنيا سر از آخور من بر کردي، مرا خوشتر بودي!”
در نکوهش عدالت
در تواريخ مغول وارد است که هلاکوخان را چون بغداد مسخر شد، جمعي را که از شمشير بازمانده بودند، بفرمود تا حاضر کردند. حال هر قومي را باز پرسيد. چون بر احوال مجموع واقف گشت، گفت: “از محترفه ناگزير است” (1)...
در چاه
خراسانيئي را پدر در چاه افتاد و بمرد. او با جمعي شراب مي خورد؛ يکي آنجا رفت، گفت: “پدرت در چاه افتاده است”. او را دل نمي داد که ترک مجلس کند، گفت: “باکي نيست، مردان هرجا افتند!” گفتند: “مرده است”. گفت:...
خدا
دهقاني در اصفهان به در خانه خدا بهاء الدين صاحب ديوان رفت؛ با خواجه سرا گفت که: “با خواجه بگوي که: خدا بيرون نشسته است، با تو کاري دارد.” با خواجه گفت؛ به احضار او اشارت کرد. چون در آمد، پرسيد که “تو خدايي؟”...
حکايت در نکوهش سخاوت
بزرگي را از اکابر که در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل در رسيد؛ اميد از زندگاني قطع کرد. جگر گوشگان خود را که از طفلان خاندان کرم بودند، حاضر کرد؛ گفت: اي فرزندان، روزگاري دراز در کسب مال زحمت هاي سفر و...
حق و باطل
شيخ ما [ابوسعيد ابوالخير] قدس الله روحه العزيز از نيشابور با ميهنه آمده بود و جمعي گران با وي بودند. ديگر روز مجلس مي گفت و خلقي بي حد نشسته بودند، و وقتي خوش پديد آمده. در اين ميان نعره مستان و هاي و...
حد مهرباني
آن سگي مي مرد و گريان آن عرب اشک مي باريد و مي گفت از کرب: (1) هين چه سازم؟ مر مرا تدبير چيست؟ زين سپس من چو توانم بي تو زيست؟ سائلي بگذشت و گفت: اين گريه چيست؟ نوحه و زاري تو از بهر کيست؟ گفت: در ملکم...
جبر و اختيار
آن يکي مي رفت بالاي درخت مي فشاند او ميوه را دزدانه سخت صاحب باغ آمد و گفت: اي دني (1) از خدا شرميت کو؟ چه مي کني گفت: از باغ خدا، بندة خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا، عاميانه چه ملامت مي کني؟ بخل...