مسیر جاری :
دلیل تغییر بوی بدن در سنین مختلف چیست؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
حس معنوی و آرامش در کتابت قرآن
خط رقاع و توقیع مورد علاقه گرافیستها
تدریس خصوصی شیمی؛ راهی برای یادگیری بهتر و عمیقتر
متن کامل سوره انسان با خط درشت + صوت و ترجمه
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
بهترین خوشنویسان معاصر ایران
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
پیش شماره شهر های استان گیلان
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
هستم، پس میتوانم
سارا هشت ساله از صحبت پدر و مادرش فهمید که برادر کوچکش سخت بیمار است و چون پولی برای درمان او ندارند، فقط یک معجزه میتواند او را نجات دهد.
نجات از میان آتش
مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری زندگی میکرد، سفارش دهد و از طریق پست برای او بفرستد.
خرید محبت و توجه
روزی پسر بچهای با شتاب جلوی پدرش که تازه از سر کار آمده بود، دوید و گفت: پدرجان! شما برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟ پدرش گفت: ساعتی 20 دلار. چرا میپرسی؟ پسرک در حالی که سرش
شربت عشق
معلمی از دانشآموزانش خواست عجایب هفتگانه را روی کاغذ بنویسند. دانشآموزان همگی به اهرام مصر، تاج محل و کانال پاناما و ... اشاره کرده بودند. در میان برگهها، برگه سفیدی توجه معلم را به خود
صورتحساب بیمارستان
در جزیرهای زیبا، تمام احساسات در کنار هم زندگی میکردند. شادی، غم، غرور و عشق... روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت، همه فوراً با قایق جزیره را ترک کردند. اما عشق
جادوی عشق
مرد جوانی، از دانشکده فارغالتحصیل شد. ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی در یک نمایشگاه توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو میکرد که روزی صاحب آن ماشین شود.
لبخند در توفان
روزی مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت. در حین گفتگو، سخن از وجود خدا به میان آمد. آرایشگر گفت: من باور نمیکنم که خدا وجود داشته باشد. مشتری گفت: چرا؟
چرا خدا را نمیبینیم؟
روزگاری جوانی، عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق، او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نداشت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه وقتی دلباختگی جوان را دید، به او گفت: پادشاه اهل
جواب خدا
شاگردی از استادش پرسید: چگونه میتوان فقط برای خدا کار کرد؟ استاد گفت: به گورستان برو و به مردهها توهین کن. شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و برگشت. استاد گفت: جواب دادند. شاگرد گفت: نه، استاد گفت: دوباره...
نامهای به خدا
یک روز کارمندی در ادارهی پست متوجه نامهای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا!