مسیر جاری :
دلیل تغییر بوی بدن در سنین مختلف چیست؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
رمزگشایی از حرکت نمادین انگشت در دعای (یا مَنْ اَرْجُوهُ)
حس معنوی و آرامش در کتابت قرآن
خط رقاع و توقیع مورد علاقه گرافیستها
تدریس خصوصی شیمی؛ راهی برای یادگیری بهتر و عمیقتر
متن کامل سوره انسان با خط درشت + صوت و ترجمه
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
بهترین خوشنویسان معاصر ایران
نحوه خواندن نماز والدین
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
آشنایی با نام های خداوند: الغیاث
سخنرانی چرچیل
یک روز شخصی از بازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراکپزی افتاد.جلو رفت و نان خود را به سر بخاری که از دیگ بلند میشد گرفت و نانش را خورد. هنگام رفتن، صاحب دکان جلوی او را
بنی آدم اعضای یکدیگرند
در این مقاله راسخون ، شما را به خواندن چند داستان کوتاه انگیزشی زیبا دعوت می کند:
یک مشت شکلات
دختر کوچولو وارد مغازه شد و کاغذی را به طرف فروشنده دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته، بهم بدی. فروشنده اجناس دختر را داخل کیسهای گذاشت در حالی کیسه را به دختر
شرط بندی ملا
روزی کشاورز فقیری از همسایه خود مقداری پول قرض کرد. همسایه کشاورز که پیرمرد طمعکاری بود، وقتی دید کشاورز توان پرداخت قرض خود را ندارد به طمع ازدواج با دختر زیبا و جوان کشاورز
سند جهنم
در قرون وسطی و در دوران اوج قدرت کلیساها، کشیشها عقاید و خرافههای دینی به وجود آورده بودند، آنها بهشت را به مردم میفروختند. مردم نادان هم در ازای پرداخت کیسههای طلا، دستنوشتهای به
فنجان رئیس جمهور
مردی نزد شیوانا آمد و از فقر و تنگدستی خود گله کرد و گفت: نمیدانم با این فقر و نداری چه کنم؟ خانوادهام امیدشان به من است. شیوانا به مرد گفت: اگر تو همین الان بمیری، خانوادهات چه میکنند؟ مرد گفت:
پلیدترین چیز
روزی پادشاهی خواست بداند پلیدترین و کثیفترین کار در دنیا چیست. پس وزیرش را صدا زد و به او فرمان داد تا به دنبال یافتن جواب این سوال برود و به او قول داد در صورتی که آن را پیدا کند تمام تاج
قضاوت عجولانه
یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. بیشتر مسافران آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود تا اینکه در یکی از ایستگاهها مردی با چند بچه سوار اتوبوس شدند. یکباره فضای آرام و
رومیزی قدیمی
معلم تازهکاری به همراه همسرش، برای تدریس به یکی از روستاها فرستاده شدند. آنها پس از ورود به روستا در مدرسه ساکن شدند. ساختمان مدرسه کهنه و قدیمی بود و به تعمیر احتیاج داشت. زن و شوهر
تو نیکی میکن و در دجله انداز
روزگاری پسری به سفری دور رفته بود و ماهها بود که از او خبری نبود. مادر پسر برای بازگشت پسرش دعا میکرد و هر روز علاوه بر نان خانه، یک نان اضافه میپخت و پشت پنجره میگذاشت تا