0
مسیر جاری :
من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم سعدی شیرازی

من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم

من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم شاعر : سعدي مگر ببينمت از دور و گام برگيرم من اين طمع نکنم کز تو کام برگيرم ميان اين همه تشويش دام برگيرم من اين خيال نبندم که دانه‌اي...
گر من ز محبتت بميرم سعدی شیرازی

گر من ز محبتت بميرم

گر من ز محبتت بميرم شاعر : سعدي دامن به قيامتت بگيرم گر من ز محبتت بميرم وز صحبت دوست ناگزيرم از دنيي و آخرت گزيرست درمان دگر نمي‌پذيرم اي مرهم ريش دردمندان ...
به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم سعدی شیرازی

به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم

به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم شاعر : سعدي برو اي طبيبم از سر که دوا نمي‌پذيرم به خدا اگر بميرم که دل از تو برنگيرم تو بخاستي و نقشت بنشست در ضميرم همه عمر با حريفان...
گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم سعدی شیرازی

گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم

گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم شاعر : سعدي به حقيقت اثر لطف خدا مي‌نگرم گر به رخسار چو ماهت صنما مي‌نگرم هر زمان صد رهت اندر سر و پا مي‌نگرم تا مگر ديده ز روي تو بيابد...
من دوست مي‌دارم جفا کز دست جانان مي‌برم سعدی شیرازی

من دوست مي‌دارم جفا کز دست جانان مي‌برم

من دوست مي‌دارم جفا کز دست جانان مي‌برم شاعر : سعدي طاقت نمي‌دارم ولي افتان و خيزان مي‌برم من دوست مي‌دارم جفا کز دست جانان مي‌برم تا تو نپنداري که من از دست او جان مي‌برم...
من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم سعدی شیرازی

من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم

من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم شاعر : سعدي چه کنم نمي‌توانم که نظر نگاه دارم من اگر نظر حرامست بسي گناه دارم نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم ستم از کسيست بر من که...
نه دسترسي به يار دارم سعدی شیرازی

نه دسترسي به يار دارم

نه دسترسي به يار دارم شاعر : سعدي نه طاقت انتظار دارم نه دسترسي به يار دارم از گردش روزگار دارم هر جور که از تو بر من آيد گر يک دل و گر هزار دارم در دل غم تو کنم...
باز از شراب دوشين در سر خمار دارم سعدی شیرازی

باز از شراب دوشين در سر خمار دارم

باز از شراب دوشين در سر خمار دارم شاعر : سعدي وز باغ وصل جانان گل در کنار دارم باز از شراب دوشين در سر خمار دارم عيبم مکن که در سر سوداي يار دارم سرمست اگر به سودا برهم...
منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم سعدی شیرازی

منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم

منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم شاعر : سعدي کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم منم اين بي تو که پرواي تماشا دارم در رياحين نگرم بي تو و يارا دارم بر گلستان گذرم بي تو و...
من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم سعدی شیرازی

من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم

من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم شاعر : سعدي و گر ز کينه دشمن به جان رسد کارم من آن نيم که دل از مهر دوست بردارم نه احتمال نشستن نه پاي رفتارم نه روي رفتنم از خاک آستانه...