0
مسیر جاری :
بگذار تا مقابل روي تو بگذريم سعدی شیرازی

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم

بگذار تا مقابل روي تو بگذريم شاعر : سعدي دزديده در شمايل خوب تو بنگريم بگذار تا مقابل روي تو بگذريم هم جور به که طاقت شوقت نياوريم شوقست در جدايي و جورست در نظر بازآ...
عمرها در پي مقصود به جان گرديديم سعدی شیرازی

عمرها در پي مقصود به جان گرديديم

عمرها در پي مقصود به جان گرديديم شاعر : سعدي دوست در خانه و ما گرد جهان گرديديم عمرها در پي مقصود به جان گرديديم آن که ما در طلبش جمله مکان گرديديم خود سراپرده قدرش ز...
اي سروبالاي سهي کز صورت حال آگهي سعدی شیرازی

اي سروبالاي سهي کز صورت حال آگهي

اي سروبالاي سهي کز صورت حال آگهي شاعر : سعدي وز هر که در عالم بهي ما نيز هم بد نيستيم اي سروبالاي سهي کز صورت حال آگهي آري نکو گفتي ولي ما نيز هم بد نيستيم گفتي به رنگ...
ما در خلوت به روي خلق ببستيم سعدی شیرازی

ما در خلوت به روي خلق ببستيم

ما در خلوت به روي خلق ببستيم شاعر : سعدي از همه بازآمديم و با تو نشستيم ما در خلوت به روي خلق ببستيم وان چه نه پيمان دوست بود شکستيم هر چه نه پيوند يار بود بريديم ...
ما به روي دوستان از بوستان آسوده‌ايم سعدی شیرازی

ما به روي دوستان از بوستان آسوده‌ايم

ما به روي دوستان از بوستان آسوده‌ايم شاعر : سعدي گر بهار آيد و گر باد خزان آسوده‌ايم ما به روي دوستان از بوستان آسوده‌ايم سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسوده‌ايم سروبالايي...
ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم سعدی شیرازی

ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم

ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم شاعر : سعدي الله الله تو فراموش مکن عهد قديم ما دگر کس نگرفتيم به جاي تو نديم ما بمانديم و خيال تو به يک جاي مقيم هر يک از دايره جمع...
امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديم سعدی شیرازی

امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديم

امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديم شاعر : سعدي خواب در روضه رضوان نکند اهل نعيم امشب آن نيست که در خواب رود چشم نديم سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسيم خاک را زنده...
به تو مشغول و با تو همراهم سعدی شیرازی

به تو مشغول و با تو همراهم

به تو مشغول و با تو همراهم شاعر : سعدي وز تو بخشايش تو مي‌خواهم به تو مشغول و با تو همراهم که منت آشناي درگاهم همه بيگانگان چنين دانند که نيايي به دست کوتاهم ترسم...
تو مپندار کز اين در به ملامت بروم سعدی شیرازی

تو مپندار کز اين در به ملامت بروم

تو مپندار کز اين در به ملامت بروم شاعر : سعدي دلم اين جاست بده تا به سلامت بروم تو مپندار کز اين در به ملامت بروم نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم ترک سر گفتم از آن...
نه از چينم حکايت کن نه از روم سعدی شیرازی

نه از چينم حکايت کن نه از روم

نه از چينم حکايت کن نه از روم شاعر : سعدي که من دل با يکي دارم در اين بوم نه از چينم حکايت کن نه از روم فراموشم شود موجود و معدوم هر آن ساعت که با ياد من آيد نشايد...