0
مسیر جاری :
چند بشايد به صبر ديده فرودوختن سعدی شیرازی

چند بشايد به صبر ديده فرودوختن

چند بشايد به صبر ديده فرودوختن شاعر : سعدي خرمن ما را نماند حيله بجز سوختن چند بشايد به صبر ديده فرودوختن حاصل ما هيچ نيست جز گنه اندوختن گر نظر صدق را نام گنه مي‌نهند...
ما نتوانيم و عشق پنجه درانداختن سعدی شیرازی

ما نتوانيم و عشق پنجه درانداختن

ما نتوانيم و عشق پنجه درانداختن شاعر : سعدي قوت او مي‌کند بر سر ما تاختن ما نتوانيم و عشق پنجه درانداختن هر دو به دستت درست کشتن و بنواختن گر دهيم ره به خويش يا نگذاري...
خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان سعدی شیرازی

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان شاعر : سعدي کاين شب دراز باشد بر چشم پاسبانان خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان کاين کارهاي مشکل افتد به کاردانان بر عقل من بخندي گر در...
ديگر به کجا مي‌رود اين سرو خرامان سعدی شیرازی

ديگر به کجا مي‌رود اين سرو خرامان

ديگر به کجا مي‌رود اين سرو خرامان شاعر : سعدي چندين دل صاحب نظرش دست به دامان ديگر به کجا مي‌رود اين سرو خرامان مي‌سوزد و آتش نرسيدست به خامان مردست که چون شمع سراپاي...
سخت به ذوق مي‌دهد باد ز بوستان نشان سعدی شیرازی

سخت به ذوق مي‌دهد باد ز بوستان نشان

سخت به ذوق مي‌دهد باد ز بوستان نشان شاعر : سعدي صبح دميد و روز شد خيز و چراغ وانشان سخت به ذوق مي‌دهد باد ز بوستان نشان روي به صالحان نما خمر به زاهدان چشان گر همه خلق...
فراق دوستانش باد و ياران سعدی شیرازی

فراق دوستانش باد و ياران

فراق دوستانش باد و ياران شاعر : سعدي که ما را دور کرد از دوستداران فراق دوستانش باد و ياران چو بلبل در قفس روز بهاران دلم دربند تنهايي بفرسود که قتل مور در پاي سواران...
دو چشم مست ميگونت ببرد آرام هشياران سعدی شیرازی

دو چشم مست ميگونت ببرد آرام هشياران

دو چشم مست ميگونت ببرد آرام هشياران شاعر : سعدي دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بيداران دو چشم مست ميگونت ببرد آرام هشياران چو سيل از سر گذشت آن را چه مي‌ترساني از باران...
بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران سعدی شیرازی

بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران

بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران شاعر : سعدي کز سنگ گريه خيزد روز وداع ياران بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران داند که سخت باشد قطع اميدواران هر کو شراب فرقت روزي چشيده...
چه خوشست بوي عشق از نفس نيازمندان سعدی شیرازی

چه خوشست بوي عشق از نفس نيازمندان

چه خوشست بوي عشق از نفس نيازمندان شاعر : سعدي دل از انتظار خونين دهن از اميد خندان چه خوشست بوي عشق از نفس نيازمندان به ورع خلاص يابد ز فريب چشم بندان مگر آن که هر دو...
خوشا و خرما وقت حبيبان سعدی شیرازی

خوشا و خرما وقت حبيبان

خوشا و خرما وقت حبيبان شاعر : سعدي به بوي صبح و بانگ عندليبان خوشا و خرما وقت حبيبان که ساکن گردد آشوب رقيبان خوش آن ساعت نشيند دوست با دوست برآورده دو سر از يک گريبان...