0
مسیر جاری :
آخر نگهي به سوي ما کن سعدی شیرازی

آخر نگهي به سوي ما کن

آخر نگهي به سوي ما کن شاعر : سعدي دردي به ارادتي دوا کن آخر نگهي به سوي ما کن آخر به غلط يکي وفا کن بسيار خلاف عهد کردي يک روز تو نيز ياد ما کن ما را تو به خاطري...
تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن سعدی شیرازی

تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن

تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن شاعر : سعدي که ندارد دل من طاقت هجران ديدن تا کي اي جان اثر وصل تو نتوان ديدن دل نهادم به جفاهاي فراوان ديدن بر سر کوي تو گر خوي تو...
ميان باغ حرامست بي تو گرديدن سعدی شیرازی

ميان باغ حرامست بي تو گرديدن

ميان باغ حرامست بي تو گرديدن شاعر : سعدي که خار با تو مرا به که بي تو گل چيدن ميان باغ حرامست بي تو گرديدن حرام صرف بود بي تو باده نوشيدن و گر به جام برم بي تو دست در...
دست با سرو روان چون نرسد در گردن سعدی شیرازی

دست با سرو روان چون نرسد در گردن

دست با سرو روان چون نرسد در گردن شاعر : سعدي چاره‌اي نيست بجز ديدن و حسرت خوردن دست با سرو روان چون نرسد در گردن صبر اگر هست و گر نيست ببايد کردن آدمي را که طلب هست و...
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن سعدی شیرازی

چه خوش بود دو دلارام دست در گردن

چه خوش بود دو دلارام دست در گردن شاعر : سعدي به هم نشستن و حلواي آشتي خوردن چه خوش بود دو دلارام دست در گردن دريغ باشد بي دوستان به سر بردن به روزگار عزيزان که روزگار...
طوطي نگويد از تو دلاويزتر سخن سعدی شیرازی

طوطي نگويد از تو دلاويزتر سخن

طوطي نگويد از تو دلاويزتر سخن شاعر : سعدي با شهد مي‌رود ز دهانت به در سخن طوطي نگويد از تو دلاويزتر سخن تو خويشتن دليل بياري به هر سخن گر من نگويمت که تو شيرين عالمي...
سهل باشد به ترک جان گفتن سعدی شیرازی

سهل باشد به ترک جان گفتن

سهل باشد به ترک جان گفتن شاعر : سعدي ترک جانان نمي‌توان گفتن سهل باشد به ترک جان گفتن شکرينست از آن دهان گفتن هر چه زان تلختر بخواهي گفت سخن سرو بوستان گفتن توبه...
خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن سعدی شیرازی

خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن

خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن شاعر : سعدي نبايستي نمود اين روي و ديگربار بنهفتن خلاف دوستي کردن به ترک دوستان گفتن نه بي او مي‌توان بودن نه با او مي‌توان گفتن گدايي...
نبايستي هم اول مهر بستن سعدی شیرازی

نبايستي هم اول مهر بستن

نبايستي هم اول مهر بستن شاعر : سعدي چو در دل داشتي پيمان شکستن نبايستي هم اول مهر بستن خطا کردي به تيغ هجر خستن به ناز وصل پروردن يکي را نمي‌بايد وفاي عهد جستن ...
گر متصور شدي با تو درآميختن سعدی شیرازی

گر متصور شدي با تو درآميختن

گر متصور شدي با تو درآميختن شاعر : سعدي حيف نبودي وجود در قدمت ريختن گر متصور شدي با تو درآميختن کو بتواند چنين صورتي انگيختن فکرت من در تو نيست در قلم قدرتيست کش...