0
مسیر جاری :
شب دراز به اميد صبح بيدارم سعدی شیرازی

شب دراز به اميد صبح بيدارم

شب دراز به اميد صبح بيدارم شاعر : سعدي مگر که بوي تو آرد نسيم اسحارم شب دراز به اميد صبح بيدارم که بر وي اين همه باران شوق مي‌بارم عجب که بيخ محبت نمي‌دهد بارم اگر...
يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم سعدی شیرازی

يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم

يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم شاعر : سعدي گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم يک امشبي که در آغوش شاهد شکرم کجاست تير بلا گو بيا که من سپرم چو التماس برآمد هلاک باکي نيست...
نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم سعدی شیرازی

نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم

نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم شاعر : سعدي برفت در همه عالم به بي دلي خبرم نرفت تا تو برفتي خيالت از نظرم نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم نه بخت و دولت آنم که با تو...
به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم سعدی شیرازی

به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم

به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم شاعر : سعدي گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم به قدم رفتم و ناچار به سر بازآيم به مگسران ملامت ز کنار شکرم شوخ چشمي چو مگس کردم و برداشت...
من چون تو به دلبري نديدم سعدی شیرازی

من چون تو به دلبري نديدم

من چون تو به دلبري نديدم شاعر : سعدي گلبرگ چنين طري نديدم من چون تو به دلبري نديدم ممکن نبود پري نديدم مانند تو آدمي در آفاق در صنعت سامري نديدم وين بوالعجبي و...
دو هفته مي‌گذرد کان مه دوهفته نديدم سعدی شیرازی

دو هفته مي‌گذرد کان مه دوهفته نديدم

دو هفته مي‌گذرد کان مه دوهفته نديدم شاعر : سعدي به جان رسيدم از آن تا به خدمتش نرسيدم دو هفته مي‌گذرد کان مه دوهفته نديدم خليل بيخ ارادت بريد و من نبريدم حريف عهد مودت...
عهد بشکستي و من بر سر پيمان بودم سعدی شیرازی

عهد بشکستي و من بر سر پيمان بودم

عهد بشکستي و من بر سر پيمان بودم شاعر : سعدي شاکر نعمت و پرورده احسان بودم عهد بشکستي و من بر سر پيمان بودم بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم چه کند بنده که بر جور تحمل...
آمدي وه که چه مشتاق و پريشان بودم سعدی شیرازی

آمدي وه که چه مشتاق و پريشان بودم

آمدي وه که چه مشتاق و پريشان بودم شاعر : سعدي تا برفتي ز برم صورت بي‌جان بودم آمدي وه که چه مشتاق و پريشان بودم که در انديشه اوصاف تو حيران بودم نه فراموشيم از ذکر تو...
من با تو نه مرد پنجه بودم سعدی شیرازی

من با تو نه مرد پنجه بودم

من با تو نه مرد پنجه بودم شاعر : سعدي افکندم و مردي آزمودم من با تو نه مرد پنجه بودم من نيز دلاوري نمودم ديدم دل خاص و عام بردي آن نيزه که حلقه مي‌ربودم در حلقه...
شکست عهد مودت نگار دلبندم سعدی شیرازی

شکست عهد مودت نگار دلبندم

شکست عهد مودت نگار دلبندم شاعر : سعدي بريد مهر و وفا يار سست پيوندم شکست عهد مودت نگار دلبندم دل از محبت دنيا و آخرت کندم به خاک پاي عزيزان که از محبت دوست من آن به...