مسیر جاری :
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
هنر و زیبایى از منظر دین در بیان آیت الله جوادى آملى
بررسی بحث حجاب در دانشگاه و عدم رعایت آن در جامعه دانشجویی
علت بی غیرتی برخی مردان و نحوه تعامل با چنین همسری
در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
چه چیزهایی موجب رضایتمندی در زندگی می شوند؟
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
پیوند خوشنویسی و کتابت قرآن
مقایسه سودآوری اتریوم و سولانا
سیر خط فارسی باستان
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
خلاصه ای از زندگی مولانا
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
چهار زن برگزیده عالم
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
ای محبوب من!با مژگانت بر دل عاشق من، تیر عشوه و غمزه مزن که من در برابر چشم خمار و مست تو می میرم.
به تیغم گر کُشد دستش نگیرم
اگر معشوق، مرا با شمشیر خود بکشد، مانع کارش نمی شوم و منّت پذیرم و اگر مرا با تیر بزند، سپاس گزار او خواهم بود.غم و رنج عشق را با جان و دل قبول می کنم.می دانم که در عشق، فنا و نابود می شوم.
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
ای معشوق!تو مانند صبح عالمتاب و در حال طلوع و جلوه گری هستی و من مانند شمع خودسوز پاکباز سحرگاهی هستم، پس لبخندی بزن و ببین که چگونه در برابر لبخند زیبایت جان عزیز خود را نثار می کنم.
شعرم به یُمن مدح تو صد ملک دل گشاد
شعر من به برکت ستایش تو، صد کشور دل را توانست که تسخیر کند؛ گویی زبان فصیح و رسای من، شمشیر کشور گشای توست.
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
سحرگاه، جوزا به نشان اطاعت و بندگی، بند شمشیر خود را باز کرد و در مقابل من قرار داد؛ یعنی بنده و غلام شاه هستم و بر این امر سوگند یاد می کنم.
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
من کیستم که بر آن خاطر معطّر و خوشبوی تو بگذرم؟!ای معشوق!ای کسی که خاک آستان تو مانند تاج سر من است!ای کسی که در حقّ این عاشق بینوای خود، لطف و عنایت داری.
مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
من با معشوق خود عهد و پیمانی بسته ام که تا زنده ام، دوستدار عاشقان و هواخواهان او باشم و آنان را مانند جان، عزیز و گرامی بدارم.آری هر چیز و هر کس که به معشوق مربوط و وابسته باشد، برای من گرامی و محترم...
در نهانخانه ی عشرت صنمی خوش دارم
در خلوت خود که با عیش و شادی همراه است، تصور می کنم که به وصال آن معشوق زیبا رسیده ام، آری به یاد پیچ و تاب سر زلف او و چهره ی زیبای او بیتاب و بی قرار هستم.
گر دوست دهد خاک کف پای نگارم
اگر خاک کف پای معشوق را به دست بیاورم، بر صفحه ی چشم های خود از آن، قصّه و حکایت عشق را نقش می کنم و چون سرمه بر چشمانم می کشم؛ خاک کف پای او، روشنی بخش چشم های من است.
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
اگر چه از گیسوی گره گیر و کمندوار معشوق در کارم در کارم گره ای افتاده و من دچار مشکل شده ام، ولی هم چنان از کرم و لطف او انتظار گشایش و رهایی دارم.اگر چه دلم اسیر زلف زیبای یار شده و عاشقان گشته ام، ولی...