0
مسیر جاری :
چندان که گفتم غم با طبیبان شرح دیوان حافظ

چندان که گفتم غم با طبیبان

غم و اندوه دلم را با طبیبان در میان گذاشتم، اما آنها نتوانستند درد این غریب بیچاره را درمان کنند؛ درمان عاشق، محبت معشوق است. هیچ طبیبی نمی تواند درد عشق دور از معشوق را درمان کند.
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان شرح دیوان حافظ

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان

ای معشوق! زمانی که بر بستر بیمار عاشق و رنجوری حاضر شدی، فاتحه ای برای شفای حال او بخوان و لب باز کن و سخنان محبت آمیزی بگو که لب سرخ و زیبای تو مرده را زنده می کند و جان تازه به او می بخشد.
گر چه ما بندگان پادشهیم شرح دیوان حافظ

گر چه ما بندگان پادشهیم

هر چند ما بندگان و مطیعان پادشاه این ملک و سرزمین هستیم، ولی در سرزمین صبح و به هنگام راز و نیاز سحرگاهی پادشاهیم، یعنی توفیق عبادت و سلامت نفس داریم که دعای ما هم مستجاب می شود.
بارها گفته ام و بار دگر می گویم شرح دیوان حافظ

بارها گفته ام و بار دگر می گویم

من بارهااین سخن را گفته ام و بار دیگر می گویم که من عاشق و سرگردان، این راه را به اراده و اختیار خود طی نمی کنم؛ من طبق سرنوشت از قبل تعیین شده ی خودم حرکت می کنم.
سرم خوش است و به بانگ بلند می گویم شرح دیوان حافظ

سرم خوش است و به بانگ بلند می گویم

من سرمست و شاد و با نشاطم و با آوازی بلند و صریح و روشن می گویم که من بوی خوش زندگی را از ساغر شراب می جویم؛ در واقع پیاله ی شراب است که مرا شاد و زنده نگه می دارد.
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم شرح دیوان حافظ

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

ما رندان آزاده و وارسته هیچ گاه از کسی بدگویی نمی کنیم و به ناحق کردن حقوق دیگران تمایلی نداریم. ما دیگران و مخالفان خود را به سیاهکاری و گناهکاری و خود را به داشتن لباس رسمی صوفیه -که خرقه ی کبود است...
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم شرح دیوان حافظ

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

ای یاران! دل بیمار و عاشق پریشانم دیگر طاقت ندارد. به داد دلم برسید و به من کمک کنید تا طبیب درد عشق یعنی معشوق را بر سر این بیمار بیاورم و آن را درمان کنم؛ چرا که دوای درد عاشق، دیدار معشوق است.
دوستان وقت گل آن بِه که به عشرت کوشیم شرح دیوان حافظ

دوستان وقت گل آن بِه که به عشرت کوشیم

ای دوستان! در فصل بهار و موسم گل سرخ بهتر است که به عیش و شادی بپردازیم؛ این سخن عارف و صاحبدلی است و باید آن را صمیمانه بپذیریم.
صوفی بیا که خرقه ی سالوس برکشیم شرح دیوان حافظ

صوفی بیا که خرقه ی سالوس برکشیم

صوفی بیا تا خرقه ی فریب و نیرنگ را که مستوجب آتش است از سر بیرون بیاوریم و بر این نشان دورویی و نفاق خطّ بطلان بکشیم و نابودش سازیم.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم شرح دیوان حافظ

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

بیا تا همه جا را گل باران کنیم و شراب عشق در جام بریزیم و بنوشیم، سقف این آسمان کج رو را بشکافیم و طرح تازه ای بنا کنیم تا عاشقان به کام دل خود برسند.