صوفی بیا که خرقه ی سالوس برکشیم *** وین نقش زرق را خط بطلان بر سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجه مِیْ نهیم *** دلق ریا به آب خربات برکشیم
فردا اگر نه روضه ی رضوان به ما دهند *** غِلمان ز روضه، حور ز جنّت به در کشیم
بیرون جهیم سر خوش و از بزم صوفیان *** غارت کنیم باده و شاهد به برکشیم
عشرت کنیم ور نه به حسرت کشندمان *** روزی که رَخت جان به جهانی دگر برکشیم
سرّ خدا که در تُتُق غیب منزوی است *** مستانه اش نقاب ز رخسار برکشیم
کو جلوه ای ز ابروی او تا چو ماه نو *** گوی سپهر در خَم چوگان زر کشیم
حافظ نه حدّ ماست چنین لاف ها زدن *** پای از گلیم خویش چرا بیشتر کشیم
تفسیر عرفانی
1. صوفی بیا تا خرقه ی فریب و نیرنگ را که مستوجب آتش است از سر بیرون بیاوریم و بر این نشان دورویی و نفاق خطّ بطلان بکشیم و نابودش سازیم.
2. نذر و نیازی را که در صومعه جمع شده و تحفه ای را که درویش در آنجا دریافت می کند، در راه نوشیدن شراب خرج کنیم و این خرقه ی صوفیانه ی آلوده به ریا و تزویر را با آب پاک خرابات یعنی شراب تطهیر نماییم.
3. اگر فردای قیامت، ما را به باغ بهشت راه ندهند، غلامان و حوریان بهشتی را از بهشت بیرون خواهیم کرد.
4. سرمست و خوشحال از خرابات بیرون می آییم و از محفل بزم و عشرت صوفیان ظاهر گرا شراب را غارت می کنیم و معشوق زیباروی حاضر در آن مجلس را هم به آغوش می کشیم؛ صلاح و تقوی دروغین صومعه نشینان را از پرده بیرون می آوریم.
5. به عیش و عشرت بپردازیم، و گرنه روزی که بار سفر به جهان دیگر ببندیم و کوچ کنیم، ما را به دریغ و حسرت خواهند کشت؛ در روز مرگ از اینکه در این دنیا عشرت نکرده و از فرصت استفاده نبرده ایم، حسرت و پشیمانی خواهیم کشید.
6. با سرمستی و شادی از اسرار الهی که در سراپرده ی عالم غیب از نظرها پوشیده و پنهان است، نقاب بر می گیریم و پرده ها را کنار می زنیم تا آشکار گردد و همه بفهمند.
7. کجاست جلوه ای از ابروی زیبای یار تا مانند ماه نو، گوی آسمان را در خم چوگان زرین خود به تسخیر در آوریم؟ اگر حق بر دل عارف تجلی کند، عاشق حق همه ی هستی را در پنجه ی قدرت خود می بیند، مثل اینکه چوگانی در دست دارد و آسمان مانند گوی در چوگان اوست.
8. ای حافظ! در حدّ ما نیست که سخنان بیهوده و خیالات شاعرانه را بر زبان جاری کنیم، نباید پای خود را از گلیم خویش درازتر کرد.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول