مسیر جاری :
هزینه سفر به آنتالیا؛ از غذا و اقامت تا تفریحات
بدروم کجاست؟ راهنمای سفر به بدروم
سیر تاریخی خوشنویسی مصریان
سیر تاریخی خوشنویسی ایرانی
سیر تاریخی خوشنویسی عثمانی
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نقش ادبیات دینی در خوشنویسی
اولین قرآن به خط نستعلیق
معرفی کوتاه بانوان خوشنویس
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
چگونه از گناهان کبیره توبه کنیم؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
پیش شماره شهر های استان گیلان
نام تو ريشه کرد به جانم...
اي گوشه اي زمردمک چشمت آستان
هر بار، پلک هم زدنت شام و روزمان
يک غمزه ناز ابروي تو، عرض کائنات
يک شبنم از سر مژه ات، عمق کهکشان
يک سايه از نهال قديم تو، آفتاب
يک دانه از انار لبت، ميوه ي جهان
ترنم شعر
خواب ماهي ها
خواب کمي است
اما ،
پشت آن
رؤياي دريا
آرميده است.
معادله ي منفي
ما آدم هاي امروز
در اطراف دلها پرسنه مي زني
اين نامه را بخوان . اين نامه را مي نويسم ولي به هيچ صندوق پستي اي نمي اندازم ؛ با اينکه مي دانم تمام پستچيها نشاني تو را مي دانند . فقط به خاطر اينکه صندوقها دلشان پر از حرفهاي تکراري و ملال آور است ؛...
دو قطعه شعر
مرحوم کيومرث صابري فومني (همان گل آقاي خودمان) نويسنده ستون «دو کلمه حرف حساب» و صاحب امتياز و مدير مسئول مجله طنز گل آقا و از برجسته ترين طنز نويسان معاصرايران. مي دانيم که وظيفه طنز نويس، نوشتن ازناراستي...
شعري براي جنگ
مي خواستم
شعري براي جنگ بگويم
ديدم نمي شود
ديگر قلم زبان دلم نيست
گفتم:
بايد زمين گذاشت قلم ها را
ديگر سلاح سرد سخن کارساز نيست
من و جنگ / رسم شهادت بجاست
محمدرضاي آقاسي را کسي نيست که نشناسد. شاعر شوريده اي که کلماتش را چون گدازه هاي آتشفشان بر جان هاي تشنه مي افکند و آتش شان مي زد. با آن صداي گرم و رسا و آن لحن حماسي و آن هيبت با شکوه. که البته همه ديده...
پيروزي، پيشرفت وکاميابي در شعر شاعران
زکوشش به هر چيز خواهي رسيد
به هر چيز، خواهي کماهي رسيد
بروز کارگر باش و اميدوار
که از يأس، جز مرگ نايد به بار
گرت پايداري است در کارها
شود سهل پيش تو دشوارها
شبنم شعر
تو در کجاي جهاني که خواب مي بيني؟
براي من نگراني که خواب مي بيني؟
چه زود گم شدي از من، شبيه رفتن گل
به روي رود در آني که خواب مي بيني
بدون اين که بپرسي کدام ساعت بود؟
بدون آن که بداني که خواب مي بيني...
جرعه جرعه شعر
بدون ورد و طلسمي، بدون جادويي
شکافت قلبم و بي پز زدن پرستويي-
شبيه جانم از اعماق سينه ام کوچيد
دو دست خوني من ماند و هيچ چاقويي
و راه افتاد از من کسي که از من رفت
به سمت بي سمتي و به سوي بي سويي...
سه شعر کوتاه
وقي بهار، پنجره اي باز مي کند
لطف درخت را به تو ابراز مي کند
اهل نياز من توکه هستي که سالهاست
دنيا براي آمدنت ناز مي کند؟
رقصي تمام آينه ها را گرفته است
موسيقي نگاه تو اعجاز مي کند