پيچيده روي شعله دامانم نمي بيني من اولين غمگين دورانم نمي بيني آرام و پاک و ساده و باراني و سرخوش تصويري از شبهاي تهرانم نمي بيني چشمم به قرص ماه اما من تمام شب در جستجوي تکه اي نانم نمي بيني...

هشتم آبان 86 . هنوز ساعت هشت صبح نشده پيامکي به من رسيد با اين مضمون : « خدا بال هاي خوابيده قيصر را به هفت آسمان باز کرد ، تا به شاعران زمين بر بخورد ...» از رسيدن خبر دلم ريخت ! با در نظر گرفتن شرايط...

لحظة عظيم صعود بوي سپند و كُندر و عود آمد مردي كه بند زجرگشود آمد مُرديم از ركود در اين مرداب تا لحظة عظيم صعود آمد ديدي چگونه آن يل خونين يال با بال‌هاي زخم فرود آمد از بس كه عاشقان به عدم رفتند...

الشام... الشام... الشام... غربت شمار شهیدان اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان می‌خواهم ای شام خیلی، آنقدر آتش بگیرم تا عاقبت گُم شوم گُم، گُم در غبار شهیدان می‌خواهم آن‌سان بگریم،...

دلا تا باغ سنگي، در تو فروردين نخواهد شد به روز مرگ، شعرت، سوره ياسين نخواهد شد فريبت مي دهند اين فصلها، تقويمها گلها از اسفند شما پيداست، فروردين نخواهد شد! مگر در جستجوي ربناي...

خدايا تلخ ميبينم سرانجام جوانها را زمانه سرمه مي سايد شكست استخوانها را چقدر اي روزگاران، زخم از تيغ خودظا خوردن ميان خون و خنجر بازي زخم زبانها را خمير و نانوا ديوانه شد از اين...

شايد عشق بيش از هر موضوع ديگري در ادبيات جهان ، در طول تاريخ مطرح شده باشد ، اين در ذات آدمي است که دوست بدارد ، دوستش بدارند ، عاشق شود و عاشقي داشته باشد ، عشق تنها نبايد عشق به مکمل باشد بلکه عشق به...

در شبي تاريک پر از ظلم و کين پر زجهل و رندي و قهر زمين شهر غرق ظلم و صدها بت پرست مردمان نفرت و خنجربدست لرزه اي افتاد و کفر آتش گرفت آسمان پر شد زانواري شگفت مرسلي اعجاز حق در آستين شد نبي شد صاحب...

زينب آن سالار سرور، زينب آن روح برادر زينب آن پيغام آور، زينب آن محبوب حيدر زينب آن شير دلاور، زينب آن گوياي اطهر زينب آن محبوب داور، زينب آن سيمين پرور زينب آن نور همه شب زينب آن دخت مطهر

با توآب و سبزه و آيينه معنا مي شود در تو پاکي، خرمي، تصوير پيدا مي شود اي حضور جاريت سرسبزتر از روح باغ از نگاهت فصل رويش سبز و زيبا مي شود صبح تا خورشيد مي خندد ميان چشم تو آسمان در چشم من غرق تماشا...