0
مسیر جاری :
شب و علي«ع» شعر

شب و علي«ع»

علي آن شير خدا شاه عرب الفتي داشته با آن دل شب شب ز اسرار علي آگاهست دل شب محرم سرالله است شب علي ديد و به نزديك ديد گرچه او نيز به تاريكي ديد شب شنفته است مناجات علي جوشش چشمه عشق ازلي
يا امام‌حسن مجتبي«ع» شعر

يا امام‌حسن مجتبي«ع»

باز روحم را مصفّا مي‌كنم چشم دل را سوي حق وا مي‌كنم تا سراپا همّت و شيدايي شوم تا اسير روي ليلايي شوم تا وجودم محو جاناني شود معتكف در بيت رحماني...
قرآن و امام علي(ع) در اشعار شاعران شعر

قرآن و امام علي(ع) در اشعار شاعران

به استناد حديث معروف ثقلين، قرآن و اهل بيت دو ثقل ثقيل و حصن حصين الهي اند كه تمسك به آنها موجب خوش وقتي دنيا و خوش بختي اخروي است و اين دو، تا حوض كوثر از يكديگر جدايي ناپذيرند تا درحوض كوثر به پيامبراعظم...
طراوت شعر شعر

طراوت شعر

اندوه نيستان كي مي شود آهت بيابان را بسوزاند سوز نگاهت باد و بوران را بسوزاند كي مي رسد اندوه تلخ ماجراي تو ديري نمي پايد كه باران را بسوزاند - خاري شود در چشم طوفان هاي بعد از اين- از ريشه اندوه...
توحيد شعر

توحيد

چه حدِثنا؛ لا اله الا الله كجا من و تو كجا؛ لا اله الا الله تو آن يگانه پاكي كه هستي تو بود بري ز چون و چرا؛ لا اله الا الله تويي كه ذكر ملائك ز شوق بندگي ات بود صباح و مسا؛ لا اله الا الله تويي كه در...
در ستايشِ اميرمؤمنان (ع) شعر

در ستايشِ اميرمؤمنان (ع)

دستِ مرا حسرت دامان مباد! درد من آلوده درمان مباد! آنچه در او چرخ فلك عاجز است مشكل عشق است كه آسان مباد! هيچ دلي همچو دل جمع نيست بر سر من سايه سامان مباد! پرتو خورشيدِ پريشاني ام
عاشقانه شعر

عاشقانه

آن كه راه دل ما سوي تو بگشود تويي و آن كه بر وي دلم از غير وي آسود تويي آن كه در روز ازل گفت جهان را: «شو» و شد و آن كه زين گونه بفرمايد و فرمود تويي آمرِ «كن فيكون»، هستي و خواهي بودن آفريننده هر «باشد»...
زلال شعر غدیر شعر

زلال شعر غدیر

اي غديرستان چشمت، قبلة خورشيدها اي امام اوّل آيينه‌ها، لبخندها ترجمان قلب‌هاي ما، پل پيوندها اي شکرخند تو شيرين‌تر ز مضمون عسل از تو شيرين مي‌شود طعم «غزل ـ لبخند»ها تا ابد، شيريني خود را به لبخندت...
شب قدر ما شعر

شب قدر ما

قدر ما آن زلف چنو شام سياست روز را گر بودي قدر ، ز قدرِ شب ماست آسمان است زميني كه نظرگاه من است كه به هر ذره كه مي بينم، خورشيد سماست يار در خلوت من هر سرِ شب تا دَمِ صبح هر دَمِ صبح به مشكويم تا وقت...
شعر رمضان شعر

شعر رمضان

انگشت ها نشانه گرفته هلال را بشنو صداي هرچه جواب و سؤال را يک گفت و گوي تازه، يک واژه بزرگ حتي دچار کرده زبان هاي لال را در جست و جوي يک «نبأ» بي گمان «عظيم» از ياد برده اند خبرهاي کال را آري خبر...