مسیر جاری :
هتل میراژ کیش چند ستاره است؟
کشف فرصتهای طلایی در فراخوانهای ویژه مناقصههای شهرداری
بصیرت کلید تشخیص حق از باطل در نگاه امام علی (ع)
بهترین مراکز خرید آنتالیا را بشناسید
هزینه سفر به آنتالیا؛ از غذا و اقامت تا تفریحات
بدروم کجاست؟ راهنمای سفر به بدروم
سیر تاریخی خوشنویسی آفریقا
سیر تاریخی خوشنویسی مصریان
سیر تاریخی خوشنویسی ایرانی
سیر تاریخی خوشنویسی عثمانی
چهار زن برگزیده عالم
نحوه خواندن نماز والدین
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه از گناهان کبیره توبه کنیم؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
ترنم شیدایی
دستها باید قد بکشند تا آسمان را لمس کنند. دستهایمان از خدا بی نصیب مانده. کاش اندکی خدا بر شانه هایمان می بارید! چرا هیچ شانه ای نمی لرزد؟ چرا دستها تهی مانده اند؟ بالهایمان کوتاه شده. ببین سمت خدا راهها...
حج در آیینه شعر(2)
بندگانیم و به درگاه خدا آمدهایم
چون فقیران به تمنای نوا آمدهایم
ما که بر گِرد یکی خانه طوافی داریم
به گدایی به سر خوان خدا آمدهایم
ما نه مشتاق به سنگیم و نه وابسته به گِل
به وصال تو، به سرنی،...
حج در آیینه شعر(1)
میعادگاه دوست اصغر عرب (خود)
ای عاشق مشتاق که خواهان لقایی
در راه طلب گم شدهای بیسر و پایی
میعاد گه دل بر جانانه همین جاست
یک لحظه به خود آ و نظر کن که کجایی
با عجز بر این خاک گران مایه بنه...
گزیدة اشعار نیما یوشیج
پای آبله ز راه بیابان رسیده ام
بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او
برده به سر بیخ گیاهان و آب تلخ
در بر رخم مبند که غم بسته بر درم
دلخسته ام به زحمت شب زنده داریم
ویرانه ام ز هیبت آباد خواب تلخ
دو شعر از مصطفی محدثی خراسانی
ما غير آب و آينه فرصت نداشتيم
جز با غزل به چشم تو شهرت نداشتيم.
در ما جنون موج و تب قله بود و كوه
جز بر ستيغ حادثه راحت نداشتيم.
تنها نه تا ابد به تو مشغول جان ماست
ما از ازل...
در هوای شکفتن
صدها نشان داغ
بیا بهار امیدم ببار بر تن من
در آسمان نگاهم تو ماه روشن من
بیا به خلوت شبهای بی چراغ بیا
به پاس حرمت صدها نشان داغ بیا
میان خاک وجودم بکار دانهى عشق
غزل بخوان که بخواند دلم ترانهى...
جرعه جرعه شعر
چه قدر دور؟
زير يك سقف و
دور يك سُفره
چه قدر نزديك و
چه قدر دور!
بيا با هم قهر كنيم
شايد
دلمان براي هم تنگ شود!
رضا اسماعيلي
در هوای شکفتن
در دل کوچه
می باریدیم
من و ابر
تو و کوچه
هر دو مرطوب
دست های تو
نرم نرمک
اشک هایم را برمی داشت
و دستی نبود
برای تسکین دل بی قرار
دل ابر!
امروزی شدن در شعر شاعران
ریحان که رخ گلشن از او تازه و تر بود
از تازگی خط تو تقویم کهن شد.
لباس لفظ را من تار و پود تازگی دادم
ز فکر تازه، حق بسیار بر اهل سخن دادم.
بهداشت روان در شعر شاعران
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر
عشق پیرانه سر از من عجبت می آید
چه جوانی تو که از دست ببردی دل پیر؟!