مسیر جاری :
طرز تهیه تن ماهی خانگی
نظام مدیریت وقف و امور خیریه در قطر، تحلیلی از ساختارها، نهادها و رویکردهای اسلامی
اگه خیارشور زیادی شور شد چه کنیم؟
سیمای چهار مادر آسمانی: آمنه، فاطمه بنت اسد، خدیجه و فاطمه زهرا (علیهمالسلام)
هر آنچه باید درباره قدیمی ترین کلیسای جهان بدانید
مقاوم ترین گل های آپارتمانی
خوشمزه ترین روش پخت ماهی
والدین آگاه با عیدی بچه ها چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
راه های مودبانه برای «متوقف کردن» افراد پرحرف
عجیب ترین قوانین مدارس دنیا
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چهار زن برگزیده عالم
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
کاربردهای انرژی هسته ای
متن کامل زیارتنامه امام رضا علیه السلام + صوت و ترجمه
شهریار
بيداد رفت لالهي بر باد رفته را
يا رب خزان چه بود بهار شکفته را بيداد رفت لالهي بر باد رفته را
نو کرد داغ ماتم ياران رفته را هر لالهاي که از دل اين خاکدان دميد
باران به دامن است هواي گرفته را جز در صفاي اشک دلم وا نميشود
شهریار
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نيست
با دل اين قصه نگويم که به دلخواهش نيست کاروان آمد و دلخواه به همراهش نيست
اين چه راهيست که بيرون شدن از چاهش نيست کاروان آمد و از يوسف من نيست خبر
کاروان بار نبند شب اگر ماهش نيست ماه من نيست در...
شهریار
گربه پيرانه سرم بخت جواني به سر آيد
از در آشتيم آن مه بي مهر درآيد گربه پيرانه سرم بخت جواني به سر آيد
با دم عيسويم ايندم آخر به سر آيد آمد از تاب و تبم جان به لب اي کاش که جانان
به تماشاي من از روزنهي کلبه درآيد خوابم آشفت و چنان...
شهریار
رندم و شهره به شوريدگي و شيدائي
شيوهام چشم چراني و قدح پيمائي رندم و شهره به شوريدگي و شيدائي
عاشقانند به هم عاشقي و رسوائي عاشقم خواهد و رسواي جهاني چکنم
کار هر بوالهوسي نيست قلم فرسائي خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت
شهریار
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئي به سرم ريخت چو اين قصه شنودم ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
با که گويم که در خانه به رويش نگشودم آنکه ميخواست برويم در دولت بگشايد
من که يک عمر شب از دست خيالش نغنودم آمد آن دولت...
شهریار
صبا به شوق در ايوان شهريار آمد
که خيز و سر به در از دخمه کن بهار آمد صبا به شوق در ايوان شهريار آمد
که پردههاي شب تيره تار و مار آمد ز زلف زرکش خورشيد بند سيم سه تار
که باغ و بيشهي شمران شکوفه زار آمد به شهر چند نشيني شکسته...
شهریار
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو يکي بپرس از اين غم که به من چه کار دارد مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
که وصال هم بلاي شب انتظار دارد نه بلاي جان عاشق شب هجرتست تنها
که شراب نااميدي چقدر خمار دارد تو که از مي جواني همه سرخوشي...
شهریار
اشکش چکيد و ديگرش آن آبرو نبود
از آب رفته هيچ نشاني به جو نبود اشکش چکيد و ديگرش آن آبرو نبود
ديگر به چاک سينه مجال رفو نبود مژگان کشيد رشته به سوزن ولي چه سود
صحبت بجز حکايت سنگ و سبو نبود ديگر شکسته بود دل و در ميان ما
شهریار
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را / نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
شهریار
مايهي حسن ندارم که به بازار من آئي
جان فروش سر راهم که خريدار من آئي مايهي حسن ندارم که به بازار من آئي
تا به دام غزل افتي و گرفتار من آئي اي غزالي که گرفتار کمند تو شدم باش
همه در حسرتم اي گل که به گلزار من آئي گلشن طبع من آراسته...