مسیر جاری :
طرز تهیه تن ماهی خانگی
نظام مدیریت وقف و امور خیریه در قطر، تحلیلی از ساختارها، نهادها و رویکردهای اسلامی
اگه خیارشور زیادی شور شد چه کنیم؟
سیمای چهار مادر آسمانی: آمنه، فاطمه بنت اسد، خدیجه و فاطمه زهرا (علیهمالسلام)
هر آنچه باید درباره قدیمی ترین کلیسای جهان بدانید
مقاوم ترین گل های آپارتمانی
خوشمزه ترین روش پخت ماهی
والدین آگاه با عیدی بچه ها چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
راه های مودبانه برای «متوقف کردن» افراد پرحرف
عجیب ترین قوانین مدارس دنیا
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چهار زن برگزیده عالم
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
کاربردهای انرژی هسته ای
متن کامل زیارتنامه امام رضا علیه السلام + صوت و ترجمه
شهریار
از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
چشمت ندود اين همه يک شب قمر اينجاست آهسته به گوش فلک از بنده بگوئيد
آن نغمهسرا بلبل باغ هنر اينجاست آري قمر آن قمري خوشخوان طبيعت...
شهریار
نالم از دست تو اي ناله که تاثير نکردي
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصير نکردي نالم از دست تو اي ناله که تاثير نکردي
که شدي کور و تماشاي رخش سير نکردي شرمسار توام اي ديده ازين گريهي خونين
وعده هم گر به قيامت بنهي دير نکردي اي اجل گر سر...
شهریار
اگر بلاکش بيداد را به داد رسي
خدا کند که به سر منزل مرا درسي اگر بلاکش بيداد را به داد رسي
شبان تيره که در بارگاه دادرسي سياهکاري بيداد عرضه دار اي آه
اگر به چشمهي نوشين بامداد رسي جهان ز تيرگي شب بشوي چون خورشيد
شهریار
رفتي و در دل هنوزم حسرت ديدار باقي
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقي رفتي و در دل هنوزم حسرت ديدار باقي
باز شد وقتي نوشتي «يار باقي کار باقي» عقده بود اشکم به دل تا بيخبر رفتي وليکن
غمگسارا همچنان غم باقي و غمخوار باقي آمدي و رفتي...
شهریار
از زندگانيم گله دارد جوانيم
شرمندهي جواني از اين زندگانيم از زندگانيم گله دارد جوانيم
ياري کن اي اجل که به ياران رسانيم دارم هواي صحبت ياران رفته را
داده نويد زندگي جاودانيم پرواي پنج روز جهان کي کنم که عشق
شهریار
تا چند کنيم از تو قناعت به نگاهي
يک عمر قناعت نتوان کرد الهي تا چند کنيم از تو قناعت به نگاهي
چون بازشوم از سرت اي مه به نگاهي ديريست که چون هاله همه دور تو گردم
در آرزوي آن که بيابم به تو راهي بر هر دري اي شمع چو پروانه زنم سر...
شهریار
چو آفتاب به شمشير شعله برخيزد
سپاه شب به هزيمت چو دود بگريزد چو آفتاب به شمشير شعله برخيزد
همه جواهر انجم به پاي او ريزد عروس خاوري از پرده برنيامده چرخ
که طوق سازد و بر طاق نصرت آويزد بجز زمرد رخشندهي ستارهي صبح
شهریار
منم که شعر و تغزل پناهگاه منست
چنانکه قول و غزل نيز در پناه منست منم که شعر و تغزل پناهگاه منست
که اين وظيفه محول به اشک و آه منست صفاي گلشن دلها به ابر و باران نيست
اگر که بوي وفا ميدهد گياه منست هر آن گياه که بر خاک ما دميده...
شهریار
لبت تا در شکفتن لالهي سيراب را ماند
دلم در بيقراري چشمهي مهتاب را ماند لبت تا در شکفتن لالهي سيراب را ماند
به شبهاي دل تاريک من مهتاب را ماند گهي کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو
که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند خزان خواهيم شد...
شهریار
مهتاب و سرشکي بههم آميخته بوديم
خوش رويهم آن شب من و مه ريخته بوديم مهتاب و سرشکي بههم آميخته بوديم
خوش آتش و آبي به هم آميخته بوديم دور از لب شيرين تو چون شمع سيه روز
آب رخي از شبنم و گل ريخته بوديم با گريهي خونين من و خندهي...