مسیر جاری :
طرز تهیه تن ماهی خانگی
نظام مدیریت وقف و امور خیریه در قطر، تحلیلی از ساختارها، نهادها و رویکردهای اسلامی
اگه خیارشور زیادی شور شد چه کنیم؟
سیمای چهار مادر آسمانی: آمنه، فاطمه بنت اسد، خدیجه و فاطمه زهرا (علیهمالسلام)
هر آنچه باید درباره قدیمی ترین کلیسای جهان بدانید
مقاوم ترین گل های آپارتمانی
خوشمزه ترین روش پخت ماهی
والدین آگاه با عیدی بچه ها چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
راه های مودبانه برای «متوقف کردن» افراد پرحرف
عجیب ترین قوانین مدارس دنیا
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چهار زن برگزیده عالم
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
متن کامل زیارتنامه امام رضا علیه السلام + صوت و ترجمه
شهریار
در بهاران سري از خاک برون آوردن
خندهاي کردن و از باد خزان افسردن در بهاران سري از خاک برون آوردن
پس دريغ اي گل رعنا غم دنيا خوردن همه اين است نصيبي که حياتش نامي
کز پيش آفت پيري بود و پژمردن مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
شهریار
سايه جان رفتنياستيم بمانيم که چه
زنده باشيم و همه روضه بخوانيم که چه سايه جان رفتنياستيم بمانيم که چه
اين همه درس بخوانيم و ندانيم که چه درس اين زندگي از بهر ندانستن ماست
دوش گيريم و به خاکش برسانيم که چه خود رسيديم به جان نعش...
شهریار
اي چشم خمارين، تو و افسانهي نازت
وي زلف کمندين من و شبهاي درازت اي چشم خمارين، تو و افسانهي نازت
با اشک غم و زمزمهي راز و نيازت شبها منم و چشمک محزون ثريا
بنشين و به پروانه بده سوز و گدازت بازآمدي اي شمع که با جمع نسازي
شهریار
تو هم به شعشعه وقتي به شهر تبريز آي
که شهريار ز شوق و طرب کني لبريز تو هم به شعشعه وقتي به شهر تبريز آي
بيا که طعنه به شيراز ميزند تبريز شب است و باغ گلستان خزان رياخيز
ستاره، گرچه به گوش فلک شود آويز به گوشوار دلاويز ماه من نرسد...
شهریار
ماهم که هالهاي به رخ از دود آهش است
دائم گرفته چون دل من روي ماهش است ماهم که هالهاي به رخ از دود آهش است
شرح خزان دل به زبان نگاهش است ديگر نگاه، وصف بهاري نميکند
آورده سر به گوش من و عذرخواهش است ديدم نهان فرشتهي شرم و عفاف او...
شهریار
اي صبا با توچه گفتند که خاموش شدي
چه شرابي به تو دادند که مدهوش شدي اي صبا با توچه گفتند که خاموش شدي
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدي تو که آتشکدهي عشق و محبت بودي
که خود از رقت آن بيخود و بيهوش شدي به چه دستي زدي آن ساز شبانگاهي...
شهریار
سپاه صبح زد از ماه خيمه تا ماهي
ستاره، کوکبهي آفتاب خرگاهي سپاه صبح زد از ماه خيمه تا ماهي
مه و ستاره طپيدن گرفته چون ماهي به لاجورد افق ته کشيده برکهي شب
خروس دهکده از صيحهي سحرگاهي صلاي رحلت شب داد وطلعت خورشيد
شهریار
به چشمک اينهمه مژگان به هم مزن يارا
که اين دو فتنه بهم ميزنند دنيا را به چشمک اينهمه مژگان به هم مزن يارا
نهفتهاند شب ماهتاب دريا را چه شعبده است که در چشمکان آبي تو
به ياد چشم تو گيرند جام صهبا را تو خود به جامهي خوابي و ساقيان...
شهریار
اي چشم خمارين که کشد سرمه خوابت
وي جام بلورين که خورد بادهي نابت اي چشم خمارين که کشد سرمه خوابت
از خواب برآرم که نبينند به خوابت خواهم همه شب خلق به ناليدن شبگير
يارب توچه آتش، که بشويند به آبت اي شمع که با شعلهي دل غرقه به...
شهریار
شکفتهام به تماشاي چشم شهلائي
که جز به چشم دلش نشکفد تماشائي شکفتهام به تماشاي چشم شهلائي
مگر به آينه پاکان سينه سينائي جمال پردگي جاودانه ننمايد
محيط نه فلکش زورقي به دريائي رواق چشم که يک انعکاس او آفاق