مسیر جاری :
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
هتل بینالمللی کیش یا پارمیدا مشهد: مقایسه اقامت در دونقطه متفاوت
قیمت ایمپلنت کامل فک بالا و پایین
چطور بلیط های چارتر لحظه آخری را با بهترین قیمت پیدا کنیم؟
گیتار بیس یا گیتار الکتریک؛ یادگیری کدامیک آسانتر است؟
آشنایی با مشکلات و تعمیر سایبان برقی
تأثیر استفاده از کفش مناسب بر پیشگیری از آسیبهای اسکلتی
چهار زن برگزیده عالم
نحوه خواندن نماز والدین
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
پیش شماره شهر های استان تهران
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
يادم نکرد و شاد حريفي که ياد از او
يادش بخير گرچه دلم نيست شاد از او يادم نکرد و شاد حريفي که ياد از او
يادم نکرد يار قديمي که ياد از او با حق صحبت من و عهد قديم خويش
وان گل که ياد من نکند ياد باد از او دلشاد باد آن که دلم شاد از...
مسافري که به رخ اشک حسرتم بدواند
دلم تحمل بار فراق او نتواند مسافري که به رخ اشک حسرتم بدواند
کنار من ننشيند که آتشم بنشاند در آتشم بنشاند چو باکسان بنشيند
چو ماه نوسفر من سمند ناز براند چه جوي خون که براند ز ديده دلشدگان را
عشقي که درد عشق وطن بود درد او
او بود مرد عشق که کس نيست مرد او عشقي که درد عشق وطن بود درد او
بس شعلهها که بشکفد از آه سرد او چون دود شمع کشته که با وي دميست گرم
پروانهي تخيل آفاق گرد او بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز
کار گل زار شود گر تو به گلزار آئي
نرخ يوسف شکند چون تو به بازار آئي کار گل زار شود گر تو به گلزار آئي
گل کم از خار شود چون تو به گلزار آئي ماه در ابر رود چون تو برآئي لب بام
تا تو پيرانهسر اي دل به سر کار آئي شانه زد زلف جوانان...
زمستان پوستين افزود بر تن کدخدايان را
وليکن پوست خواهد کند ما يکلاقبايان را زمستان پوستين افزود بر تن کدخدايان را
زمستاني که نشناسد در دولت سرايان را ره ماتمسراي ما ندانم از که ميپرسد
که لرزاند تن عريان بي برگ و نوايان را به دوش...
دامن مکش به ناز که هجران کشيدهام
نازم بکش که ناز رقيبان کشيدهام دامن مکش به ناز که هجران کشيدهام
پاداش ذلتي که به زندان کشيدهام شايد چو يوسفم بنوازد عزيز مصر
کز اين دو چشمه آب فراوان کشيدهام از سيل اشک شوق دو چشمم معاف دار...
صداي سوز دل شهريار و ساز حبيب
چه دولتي است به زندانيان خاک نصيب صداي سوز دل شهريار و ساز حبيب
چو در ولايت غربت دو همزبان غريب به هم رسيده در اين خاکدان ترانه و شعر
که نبض مرده جهد چون مسيح بود طبيب روان دهد به سر انگشت دلنواز...
چو ابرويت نچميدي به کام گوشهنشيني
برو که چون من و چشمت به گوشهها بنشيني چو ابرويت نچميدي به کام گوشهنشيني
برو که چون سر زلفت به خود قرار نبيني چو دل به زلف تو بستم به خود قرار نديدم
که تا تو باشي و غيري به جاي من نگزيني به جان...
شنيدهام که به شاهان عشق بخشي تاج
به تاج عشق تو من مستحقم و محتاج شنيدهام که به شاهان عشق بخشي تاج
به دولت سرت از آفتاب دارم تاج تو تاجبخشي و من شهريار ملک سخن
بر آن سر است که از قلب ما کند آماج کمان آرشه زه کن که تير لشگر غم...
شبي را با من اي ماه سحرخيزان سحرکردي
سحر چون آفتاب از آشيان من سفرکردي شبي را با من اي ماه سحرخيزان سحرکردي
که چون شمع عبيرآگين شبي با من سحرکردي هنوزم از شبستان وفا بوي عبير آيد
که شاهي محشتم بودي و با درويش سرکردي صفا کردي و درويشي...