از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
شاعر : شهريار
آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست
از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست
چشمت ندود اين همه يک شب قمر اينجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگوئيد
آن نغمهسرا بلبل باغ هنر اينجاست
آري قمر آن قمري خوشخوان طبيعت
پروانه صفت باز کنم بال و پر اينجاست
شمعي که به سويش من جانسوخته از شوق
يک دسته چو من عاشق بيپا و سر اينجاست
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
جائي که کند نالهي عاشق اثر اينجاست
هر ناله که داري بکن اي عاشق شيدا
همسايه همه سرکشد از بام و در اينجاست
مهمان عزيزي که پي ديدن رويش
آي بيخبر آخر چه نشستي، خبر اينجاست
ساز خوش و آواز خوش و بادهي دلکش
برخيز که باز آن بت بيداد گر اينجاست
اي عاشق روي قمر اي ايرج ناکام
بازآمده چون فتنهي دور قمر اينجاست
آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود
کامشب قمر اين جا قمر اين جا قمر اينجاست
اي کاش سحر نايد و خورشيد نزايد