بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را

يا رب خزان چه بود بهار شکفته را بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را نو کرد داغ ماتم ياران رفته را هر لاله‌اي که از دل اين خاکدان دميد باران به دامن است هواي گرفته را جز در صفاي اشک دلم وا نمي‌شود
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را
بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را
بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را

شاعر : شهريار

يا رب خزان چه بود بهار شکفته را بيداد رفت لاله‌ي بر باد رفته را
نو کرد داغ ماتم ياران رفته را هر لاله‌اي که از دل اين خاکدان دميد
باران به دامن است هواي گرفته را جز در صفاي اشک دلم وا نمي‌شود
آخر محاق نيست که ماه دو هفته را واي اي مه دو هفته چه جاي محاق بود
آورده‌ام به ديده گهرهاي سفته را برخيز لاله بند گلوبند خود بتاب
بيدار کردي آن گل در خاک خفته را اي کاش ناله‌هاي چو من بلبلي حزين
تب موم سازد آهن و پولاد تفته را گر سوزد استخوان جوانان شگفت نيست
کس نيست واقف اينهمه راز نهفته را يارب چها به سينه‌ي اين خاکدان در است
چون رفت خواهي اينهمه راه نرفته را راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
تا باز نشنود ز کس اين راز گفته را لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر
در رشته چون کشم در و لعل نسفته را لعلي نسفت کلک در افشان شهريار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط