مسیر جاری :
![اي کرده ز نور راي تو دريوزه اي کرده ز نور راي تو دريوزه](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
اي کرده ز نور راي تو دريوزه
اي کرده ز نور راي تو دريوزه شاعر : خاقاني از قرص منير راي تو هر روزه اي کرده ز نور راي تو دريوزه هرچه آمده زير خاتم فيروزه در زير نگين جودت آورده فلک کز بام سپهر ملک...
![دردي است مرا به دل دوايم بکنيد دردي است مرا به دل دوايم بکنيد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
دردي است مرا به دل دوايم بکنيد
دردي است مرا به دل دوايم بکنيد شاعر : خاقاني گرد سر آن شوخ فدايم بکنيد دردي است مرا به دل دوايم بکنيد زنجير بياريد و به پايم بکنيد ديوانهام و روي به صحرا دارم ما...
![بي زحمت تو با تو وصالي است مرا بي زحمت تو با تو وصالي است مرا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
بي زحمت تو با تو وصالي است مرا
بي زحمت تو با تو وصالي است مرا شاعر : خاقاني فارغ ز تو با تو حسب حالي است مرا بي زحمت تو با تو وصالي است مرا پيوند خيال با خيالي است مرا در پيش خيال تو خيال است تنم ...
![تو چو گل خون به لب آورده شدي و چو رطب تو چو گل خون به لب آورده شدي و چو رطب](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
تو چو گل خون به لب آورده شدي و چو رطب
تو چو گل خون به لب آورده شدي و چو رطب شاعر : خاقاني خون به چشم آمده پر خار و خطر باد پدر تو چو گل خون به لب آورده شدي و چو رطب چشم خونين ز تو بر سان پدر باد پدر با لب...
![کارم از دست پايمرد گذشت کارم از دست پايمرد گذشت](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
کارم از دست پايمرد گذشت
کارم از دست پايمرد گذشت شاعر : خاقاني آهم از چرخ لاجورد گذشت کارم از دست پايمرد گذشت روزم از آفتاب زرد گذشت همه عالم شب است خاصه مراک همه عمرم به چشم درد گذشت روز...
![اي روز رفتگان جگر شب فرو دريد اي روز رفتگان جگر شب فرو دريد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
اي روز رفتگان جگر شب فرو دريد
اي روز رفتگان جگر شب فرو دريد شاعر : خاقاني آن آفتاب از آن جگر شب برآوريد اي روز رفتگان جگر شب فرو دريد خاکي که آفتاب خورد خون او خوريد شب چيست خاک خاک نگر آفتاب خوار...
![اين جان ز دام گلخن تن درگذشتني است اين جان ز دام گلخن تن درگذشتني است](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
اين جان ز دام گلخن تن درگذشتني است
اين جان ز دام گلخن تن درگذشتني است شاعر : خاقاني وين دل به بام گلشن جان برگذشتني است اين جان ز دام گلخن تن درگذشتني است چون طفل غازيانت ز چنبر گذشتني است اي پير عاشقان...
![شيشه ز آن بشکست و باده زان بريخت شيشه ز آن بشکست و باده زان بريخت](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
شيشه ز آن بشکست و باده زان بريخت
شيشه ز آن بشکست و باده زان بريخت شاعر : خاقاني کامتحان چشم احول کردهاند شيشه ز آن بشکست و باده زان بريخت سخره بر راعشي و اخطل کردهاند راويان شعر من در مدح او گنج...
![برقع زرنگار بندد صبح برقع زرنگار بندد صبح](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
برقع زرنگار بندد صبح
برقع زرنگار بندد صبح شاعر : خاقاني نقش رخسار يار بندد صبح برقع زرنگار بندد صبح آينه بر عذار بندد صبح از جنيبت فرو گشايد ساخت که همه مشک بار بندد صبح دم گرگ است...
![بر سر کيوان رسد پاي کميتش چنانک بر سر کيوان رسد پاي کميتش چنانک](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b54420aa-b978-4282-a30e-5087c8f0d56b.jpg)
بر سر کيوان رسد پاي کميتش چنانک
بر سر کيوان رسد پاي کميتش چنانک شاعر : خاقاني بر سر روح القدس پايهي گاهش سزد بر سر کيوان رسد پاي کميتش چنانک پاردم جوزهر چنبر ماهش سزد هست کميتش سپهر جوزهري بر دمش ...