مسیر جاری :
هزار دانۀ تسبيح دوستت دارم
درست در سحر تازهات پیاده شدم کنار رنج بیاندازهات پیاده شدم چه آسمان قشنگی و دوستت دارم منم و سینهی تنگی و دوستت دارم
هرگز
هر غروب نامت که میوزد به دریا میاندیشم و هیچ قایق شکستهای در ساحل تداعی نمیشود،
های های گریه
هوای های های گریه دارم به دل چو نی نوای گریه دارم کنار چاهم، دور از تو هر شب
پریشانم هوای گریه دارم
ورق پارههای قرآن
به شکل گیسوی زینب دلی پریشان داشت نشسته بود و سری در خم گریبان داشت
بلند مثل سپیدار ناگهان رویید در آن دیار،که رگبار تیغ و طوفان داشت
و عاشورا...
تقویم روی ثانیههای شوم، میچرخد و هوای خطر دارد یک کاروان پر از رُزو آویشن، این روزها خیال سفر دارد تقویم از هزارهی درد و داغ، تقویم از کتیبه و دعوتها
نی نامه
خورشید، واژه واژه عطش، بغض پاره را تکرار میکنم کلماتی دوباره را تکرار میکنم که درین دور عاشقی نوبت رسیده باز، غمی بیکناره را
نی در نوا
گیسو بریده آب، سرت را گریسته شعله به شعله، چشم ترت را گریسته نی در نوای خشک گلو ایستاده است حلقوم سرخ شعلهورت را گریسته
نماز ره عشق
شعری به نام (نماز ره عشق) و شعر دیگری به نام (باز به نام خدا،) از سید شهابالدین موسوی شاعر گرانقدر را در این مطلب راسخون اشاره خواهیم کرد.
نماز آخر
شعر نماز (نماز آخر ) و شعر دیگری(آمدی مثل موج های بزرگ) از نسرین قربانی شاعر گرانقدر را در این مطلب راسخون زمزمه می کنیم .
نفس...
نفس از حنجرهی باد گریزان شده بود خاک، چون آتش افروخته سوزان شده بود نیزه بود آنچه که با رقص به بالا میرفت