مسیر جاری :
#اشعارخواجوی کرمانی در راسخون
#اشعارخواجوی کرمانی در مقالات
#اشعارخواجوی کرمانی در فیلم و صوت
#اشعارخواجوی کرمانی پرسش و پاسخ
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاوره
#اشعارخواجوی کرمانی در خبر
#اشعارخواجوی کرمانی در سبک زندگی
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاهیر
#اشعارخواجوی کرمانی در احادیث
#اشعارخواجوی کرمانی در ویژه نامه
در تابم از دو هندوي آتش پرستشان
در تابم از دو هندوي آتش پرستشان شاعر : خواجوي کرماني کز دست رفت دنيي و دينم ز دستشان در تابم از دو هندوي آتش پرستشان زانرو که آفتاب بود زير دستشان ز مشک سوده سلسله بر...
يا رب ز باغ وصل نسيمي بمن رسان
يا رب ز باغ وصل نسيمي بمن رسان شاعر : خواجوي کرماني وين خسته را بکام دل خويشتن رسان يا رب ز باغ وصل نسيمي بمن رسان يک روز مرهمي بدل ريش من رسان داغ فراق تا بکيم بر جگر...
اي صبا غلغل بلبل بگلستان برسان
اي صبا غلغل بلبل بگلستان برسان شاعر : خواجوي کرماني قصهي مور بدرگاه سليمان برسان اي صبا غلغل بلبل بگلستان برسان خبرآدم سرگشته برضوان برسان ماجراي دل ديوانه بدلدار بگوي...
اي نسيم سحري بوي بهارم برسان
اي نسيم سحري بوي بهارم برسان شاعر : خواجوي کرماني شکري از لب شيرين نگارم برسان اي نسيم سحري بوي بهارم برسان شمسهئي زان گره غاليه بارم برسان حلقهي زلف دلارام من از هم...
چه خوش باشد ميان لاله زاران
چه خوش باشد ميان لاله زاران شاعر : خواجوي کرماني بر غم دشمنان با دوستداران چه خوش باشد ميان لاله زاران الا اي باغبان در نو بهاران گرامي دار مرغان چمن را صفير بلبلان...
تا چند دم از گل زني اي باد بهاران
تا چند دم از گل زني اي باد بهاران شاعر : خواجوي کرماني گل را چه محل پيش رخ لاله عذاران تا چند دم از گل زني اي باد بهاران از دل نرود تا ابدش حسرت ياران هر يار که دور از...
اي غمزهي جادويت افسونگر بيماران
اي غمزهي جادويت افسونگر بيماران شاعر : خواجوي کرماني وي طره هندويت سرحلقهي طراران اي غمزهي جادويت افسونگر بيماران زلفت بدلاويزي دلبند جگر خواران رويت بشب افروزي مهتاب...
چو چشم خفته بگشودي ببستي خواب بيداران
چو چشم خفته بگشودي ببستي خواب بيداران شاعر : خواجوي کرماني چو تاب طره بنمودي ببردي آب طراران چو چشم خفته بگشودي ببستي خواب بيداران عجب نبود که در بستان بخندد غنچه از باران...
به من رسيد نويد وصال دلداران
به من رسيد نويد وصال دلداران شاعر : خواجوي کرماني چو کشته را دم عيسي و کشته را باران به من رسيد نويد وصال دلداران گشودهاند سر طبلههاي عطاران چه نکهتست مگر بر گذار باد...
اي مي لعل تو کام رندان
اي مي لعل تو کام رندان شاعر : خواجوي کرماني جعد تو زنجير پاي بندان اي مي لعل تو کام رندان درد تو درمان دردمندان کفر تو ايمان پاک دينان چشم تو در چشم چشم بندان لعل...