0
مسیر جاری :
دلا بر عالم جان زن علم زين دير جسماني خواجوی کرمانی

دلا بر عالم جان زن علم زين دير جسماني

دلا بر عالم جان زن علم زين دير جسماني شاعر : خواجوي کرماني که جانرا انس ممکن نيست با اين جن انساني دلا بر عالم جان زن علم زين دير جسماني سبک رطل گران خواه از سبک روحان روحاني...
به سر ماه فکنده طيلساني خواجوی کرمانی

به سر ماه فکنده طيلساني

به سر ماه فکنده طيلساني شاعر : خواجوي کرماني در سرو کشيده پرنياني به سر ماه فکنده طيلساني از عنبر سوده سايباني بر چشمه‌ي آفتاب بسته مانند شکفته گلستاني رخساره فراز...
کامت اينست که هر لحظه ز پيشم راني خواجوی کرمانی

کامت اينست که هر لحظه ز پيشم راني

کامت اينست که هر لحظه ز پيشم راني شاعر : خواجوي کرماني وردت اينست که بيگانه‌ي خويشم خواني کامت اينست که هر لحظه ز پيشم راني برنگيرند دل از معتقدان جاني پادشاهان بگناهي...
برو اي باد بهاري بدياري که تو داني خواجوی کرمانی

برو اي باد بهاري بدياري که تو داني

برو اي باد بهاري بدياري که تو داني شاعر : خواجوي کرماني خبري بر ز من خسته بياري که تو داني برو اي باد بهاري بدياري که تو داني خويش را در حرم افکن بگذاري که تو داني چون...
ايا صبا خبري کن مرا از آن که تو داني خواجوی کرمانی

ايا صبا خبري کن مرا از آن که تو داني

ايا صبا خبري کن مرا از آن که تو داني شاعر : خواجوي کرماني بدان زمين گذري کن در آن زمان که تو داني ايا صبا خبري کن مرا از آن که تو داني نزول ساز در آن خرم آشيان که تو داني...
چون نداري جان معني معني جانرا چه داني خواجوی کرمانی

چون نداري جان معني معني جانرا چه داني

چون نداري جان معني معني جانرا چه داني شاعر : خواجوي کرماني چون نديدي کان گوهر گوهر کانرا چه داني چون نداري جان معني معني جانرا چه داني گوهر کانرا نديده جوهر جانرا چه داني...
خرامنده سروي به رخ گلستاني خواجوی کرمانی

خرامنده سروي به رخ گلستاني

خرامنده سروي به رخ گلستاني شاعر : خواجوي کرماني فروزنده ماهي به لب دلستاني خرامنده سروي به رخ گلستاني جهاني به خوبي و در لطف جاني بهشتي به رخسار و در حسن حوري نه سرو...
ز تو با بتو راز گويم بزبان بيزباني خواجوی کرمانی

ز تو با بتو راز گويم بزبان بيزباني

ز تو با بتو راز گويم بزبان بيزباني شاعر : خواجوي کرماني بتو از تو راه جويم بنشان بي‌نشاني ز تو با بتو راز گويم بزبان بيزباني رخ همچو آفتابت ز نقاب آسماني چه شوي ز ديده...
اي از حياي لعل لبت آب گشته مي خواجوی کرمانی

اي از حياي لعل لبت آب گشته مي

اي از حياي لعل لبت آب گشته مي شاعر : خواجوي کرماني خورشيد پيش آتش روي تو کرده خوي اي از حياي لعل لبت آب گشته مي در آتشست شکر مصري بسان ني در مصر تا حکايت لعل تو گفته‌اند...
باده‌ي گلگون مرا و طلعت سلمي خواجوی کرمانی

باده‌ي گلگون مرا و طلعت سلمي

باده‌ي گلگون مرا و طلعت سلمي شاعر : خواجوي کرماني شربت کوثر ترا و جنت اعلي باده‌ي گلگون مرا و طلعت سلمي مهر نگارين گزين نه ملکت کسري صحبت شيرين طلب نه حشمت خسرو طفل...