مسیر جاری :
#اشعارخواجوی کرمانی در راسخون
#اشعارخواجوی کرمانی در مقالات
#اشعارخواجوی کرمانی در فیلم و صوت
#اشعارخواجوی کرمانی پرسش و پاسخ
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاوره
#اشعارخواجوی کرمانی در خبر
#اشعارخواجوی کرمانی در سبک زندگی
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاهیر
#اشعارخواجوی کرمانی در احادیث
#اشعارخواجوی کرمانی در ویژه نامه
بستهي بند تو از هر دو جهان آزادست
بستهي بند تو از هر دو جهان آزادست شاعر : خواجوي کرماني وانکه دل بر تو نبستست دلش نگشادست بستهي بند تو از هر دو جهان آزادست کافتابيست که در عقدهي راس افتادست عارضت...
جانم از بادهي لعل تو خراب افتادست
جانم از بادهي لعل تو خراب افتادست شاعر : خواجوي کرماني دلم از آتش هجر تو کباب افتادست جانم از بادهي لعل تو خراب افتادست هر که از چشم و رخت بي خور و خواب افتادست گر...
پيش صاحبنظران ملک سليمان بادست
پيش صاحبنظران ملک سليمان بادست شاعر : خواجوي کرماني بلکه آنست سليمان که ز ملک آزادست پيش صاحبنظران ملک سليمان بادست مشنو اي خواجه که چون درنگري بر بادست آنکه گويند...
دلبرا خورشيدتابان ذرهئي از روي تست
دلبرا خورشيدتابان ذرهئي از روي تست شاعر : خواجوي کرماني اهل دلرا قبله محراب خم ابروي تست دلبرا خورشيدتابان ذرهئي از روي تست شاه هفت اقليم گردون بندهي هندوي تست تا...
مگذر ز ما که خاطر ما در قفاي تست
مگذر ز ما که خاطر ما در قفاي تست شاعر : خواجوي کرماني دل بر اميد وعده وجان در قفاي تست مگذر ز ما که خاطر ما در قفاي تست مقصود ما ز دنيي و عقبي رضاي تست سهلست اگر رضاي...
گر حرص زيردست و طمع زير پاي تست
گر حرص زيردست و طمع زير پاي تست شاعر : خواجوي کرماني سلطان وقت خويشي و سلطان گداي تست گر حرص زيردست و طمع زير پاي تست رخش امل مران که اجل در قفاي تست اي صاحب اجل که روي...
جانم از غم بلب رسيدهي تست
جانم از غم بلب رسيدهي تست شاعر : خواجوي کرماني دلم از ديده خون چکيدهي تست جانم از غم بلب رسيدهي تست نقشي از ابروي خميدهي تست راستي را قد خميدهي من زآشيان بدن...
ايکه زلف سيهت برگل روي آشفتست
ايکه زلف سيهت برگل روي آشفتست شاعر : خواجوي کرماني زآتش روي تو آب گل سوري رفتست ايکه زلف سيهت برگل روي آشفتست لب شکر شکنت عذر دهانت گفتست در دهانت سخنست ار چه بشيرين...
جان ما بر آتش و گيسوي جانان تافتست
جان ما بر آتش و گيسوي جانان تافتست شاعر : خواجوي کرماني سنبلش در پيچ و ما را رشتهي جان تافتست جان ما بر آتش و گيسوي جانان تافتست همچو ثعبان برکف موسي عمران تافتست آن...
خطي کز تيره شب برخور نوشتست
خطي کز تيره شب برخور نوشتست شاعر : خواجوي کرماني چه خطست آن که بس در خور نوشتست خطي کز تيره شب برخور نوشتست خطا کردست کان برخور نوشست اگر چه در خورست آن خط وليکن براتي...