مسیر جاری :
خداوند جهان و عشق آدم
الهي اي چراغ خانه ي دل توئي روشنگر کاشانه ي دل توئي دلدار مسکين دو عالم خداوند جهان و عشق آدم
خجالت گرم گناه
من از خجالت گرم گناه لبریزم من از تغافلف عفو اله لبریزم بجز شکست ندارد نتیجه کردارم تلاشف جاهلم از اشتباه لبریزم
خبری دست و پا کنم (رمضان)
آمد خبر که من خبري دست و پا کنم برقلب مرده ام شرري دست و پا کنم ماه خدا عيان شد و درمانده مانده ام در چشم کور يک قمري دست و پا کنم
خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی
شب قدر است بیا قدر بدانیم کمی خانه دل ز گناهان بتکانیم کمی شعله افتاده به ملک دلم از فرط گناه دوست را از دل این شعله بخوانیم کمی
حال سحر میخواهد
توبه از جرم وخطا،حال سحر مي خواهد خلوت نيمه ي شب اشك بصر مي خواهد وادي طور همين هيئت هر هفته ي ماست ديدن نور خدا اهل نظر مي خواهد
جمال يار
اى كه مى خواهى جمال بى مثال يار را در حريم دل چرا ره مى دهى اغيار را ديدن ناديده را عشق خودى ها حائل است
جدا نگردم
من آمدم دراین جا کز تو جدا نگردم از غیر بگسلم دل گرد خطا نگردم گسترده در مسیرم صد دام و دانه شیطان دستم بگیر یارب تا مبتلا نگردم
توكل
هر كه بر لطف خداى خود توكّل مى كند گر كشد بار غم عالم تحمّل مى كند بيمى از آتش مكن وقت توكّل چون خليل ز توكّل آتش نمرود هم گل مى كند
تو بینای منی
تو بینای منی من از تو کورم تو نزدیک منی من از تو دورم خطا دیدی عطا کردی هماره که لطف و رحمتت کرده جسورم
توبه كردم
خم شدم از بار عصيان، بارالها توبه كردم گشتم از كرده پشيمان، بارالها توبه كردم نفس، سركش; حرص، غالب; فكر، اندك; وهم، افزون رفته ام دنبال شيطان، بارالها توبه كردم