مسیر جاری :
شمیم اهل نظر
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند کجاست دیده ی روشندلان باطن بین نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند
شرمندهام
در درگهت، يكى زغلامانم نام تو، زينت لب و دندانم تو برتر از هرآنچه به وصف آيد من كمتر از هرآنچه كه مى دانم
شرمساريم
خداوندى چنين بخشنده داريم كه با چندين گنه اميدواريم كه بگشايد درى كايزد ببندد
بيا با هم در اين درگه بناليم خدايا! گر بخوانى ور برانى
شرمسار
الهى! اى دواى درد جانم بشوى اين ظلمت و زنگ از روانم ترحّم كن ندارم توشه راه مگر لاتقنطوا من رحمة الله
شب فيض
خيز، اى بنده محروم و گنهكار بيا يك شب اى خفته غفلت زده بيدار بيا بس شب و روز كه در زير لَحَد خواهى خفت دَم غنيمت بشمار امشب و بيدار بيا
سفر عشق
واى از آن دل كه درى رو به خدا باز نكرد تا فراسوى ملك، همت پرواز نكرد بال نگشود و خيال و سر پرواز نداشت با شهيدان خدا زمزمه اى ساز نكرد در حصار تن خود ماند و وجودش پوسيد
سحری در راه است
باز هم نیمه شب است و سحری در راه است باز هم محفل انس دگری در راه است در بهاری که پر از لاله قرآن و دعاست نخل خشکیده دل را ثمری در راه است
سائل از عمر سحر کاش دمی بردارد
در ره منزل ليلي قدمي بردارد گاه بايد نفسي خرج کند عارف شب گاه بايد ز دل کس المي بردارد بر دل دلبر خود بار نمي افزايد
رحمت بى منتها
يا رب! گناه اهل جهان را به ما ببخش ما را سپس به رحمت بى منتها ببخش هرچند ما نه ايم سزاوار رحمتت ما را بدان چه نيست سزاوار ما ببخش
رباعيات حاجتمندى
الله كه كافى المهمّات تويى الله كه سامع المناجات تويى حاجات مرا برآر كاندر همه حال ذوالعفو و برآرنده حاجات تويى