شاعر: سید محمد میرهاشمی
شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند
کجاست دیدهی روشندلان باطن بین
نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند
تو بی هنر! که به فکر و خیال دل بستی
معطلی، که هنر را به هر کسی ندهند
ادب، نیاز اساسی سالکان ره است
رموز طی سفر را به هر کسی ندهند
چه داغها، چه بلاها، چه رنجها باید
یقین که سوز جگر را به هر کسی ندهند
شنیدهام ز بزرگان معرفت یاران
خلوص و دیدهی تر را به هر کسی ندهند
کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است
بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند
قسم به راهب نصرانی و سه سالهی شام
طواف کعبهی سر را به هر کسی ندهند
سوی حسین به فردای محشر ای یاران
جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند
دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی
که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند