0
مسیر جاری :
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم شرح دیوان حافظ

خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم

بیا تا خرقه ی صوفی ریاکار را برای تطهیر به میخانه ببریم و سخنان شطح آمیز صوفیانه را برای عرضه به بازار خرید و فروش خرافات ببریم؛ سخنان پر از گزاف و دروغ صوفیان از جنس خرافات است که ارزشی ندارد.
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم شرح دیوان حافظ

بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم

بگذار تا از گذرگاه میکده و آستان پیر مغان عبور کنیم، زیرا همه ی ما برای نوشیدن یک جرعه از شراب عشق و آگاهی از اسرار آن نیازمند این درگاه هستیم.
ما درسِ سحر در ره میخانه نهادیم شرح دیوان حافظ

ما درسِ سحر در ره میخانه نهادیم

ما درس سحرگاهی قرآن و ورد نیمه شبی را فدای میکده و کوی می فروشان کردیم و آنچه را که از دعا و راز و نیاز نیم شب به دست آورده بودیم برای رسیدن به معشوق از دست دادیم.
صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم شرح دیوان حافظ

صلاح از ما چه می جویی که مستان را صلا گفتیم

از ما انتظار صلاح و تقوی و پرهیزکاری اهل ظاهر را نداشته باش، زیرا که ما مستان و عاشقان دیگر را هم به مجلس بزم خود دعوت کرده ایم و از وقتی که عاشق چشم خمار و مست تو شده ایم، با سلامت وداع گفتیم؛ من همین...
ما ز یاران چشم یاری داشتیم شرح دیوان حافظ

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

ما از دوستان انتظار و توقّع یاری کردن و وفاداری در دوستی داشتیم، ولی آنچه را که خیال می کردیم، اشتباه بود. از هیچ کس نباید توقع و انتظار داشت، زیرا همه فقط به فکر خود خودشان هستند.
خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم شرح دیوان حافظ

خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم

برخیز و بیا تا از میکده و خرابات و آستان پیر مغان، گشایشی برای کار خود طلب کنیم و از آنها یاری بخواهیم تا راز عالم معنا گشوده گردد. سر راه دوست بنشینیم و آرزو و مرادی از او بخواهیم.
فتوی پیر مغان دارم و قولی است قدیم شرح دیوان حافظ

فتوی پیر مغان دارم و قولی است قدیم

سخن و فتوایی قدیمی از مرشد و پیر خرابات به یاد دارم و آن اینکه:نوشیدن شراب در جایی که معشوق همدم و هم پیاله ی میگسار نیست، حرام است؛ در واقع این باده ی حلال برای آنها که درک عالم رندان و عاشقان را ندارند،...
ما بدین در نه پِی حِشمت و جاه آمده ایم شرح دیوان حافظ

ما بدین در نه پِی حِشمت و جاه آمده ایم

ما انسان ها به عرصه ی هستی و دنیا برای کسب مقام و جلال و شکوه نیامده ایم، بلکه از بخت بد در پی فریب خوردن و عصیان آدم و حوا از بهشت رانده شده و به این جهان فناپذیر هبوط کرده ایم.
عمری است تا به راه غمت رو نهاده ایم شرح دیوان حافظ

عمری است تا به راه غمت رو نهاده ایم

دیر زمانی است که ما رندان و عاشقان، غم عشقت را پذیرفته ایم و به این راه رو آورده ایم و مردم را با دعوی و خودنمایی نمی فریبیم و ریاکاری را نیز ترک گفته ایم.
ما بی غمانِ مستِ دل از دست داده ایم شرح دیوان حافظ

ما بی غمانِ مستِ دل از دست داده ایم

ما همان عاشقان و رندان مستی هستیم که غصّه ی این دنیا و جاه و مال آن را ندارند؛ اما داغدار دوستی و راستی و یار عشق و همدم جام باده ایم.