رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم *** تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سبزه ی خط تو دیدیم وز بستان بهشت *** به طلبکاری این مهرگیاه آمده ایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین *** به گدایی به در خانه ی شاه آمده ایم
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست *** که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم
آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار *** که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز که ما *** از پی قافله با آتش آه آمده ایم
تفسیر عرفانی
1. ما انسان ها به عرصه ی هستی و دنیا برای کسب مقام و جلال و شکوه نیامده ایم، بلکه از بخت بد در پی فریب خوردن و عصیان آدم و حوا از بهشت رانده شده و به این جهان فناپذیر هبوط کرده ایم.
2. ما سالکان و روندگان منزل عشقیم که از مرز عالم نیستی تا به سرزمین جهان هستی، این همه راه را پیموده ایم و به اینجا آمده ایم، یعنی انگیزه ی آفرینش ما عشق بود.
3. آن همه ناز و نعیم بهشت را از دست دادیم تا مزّه ی عشق مجازی و شهوات جسمانی و دنیایی را هم بچشیم، لاجرم باید گفت که سبزه ی خط یار همان شجره ی ممنوعه است که امید بصیرت یافتن یا جاودانه شدن می داد و آدم فریب بود؛ یا آنچه به یار و خط و خال او مربوط است، حتی سبزه ی خطش (چهره اش)معجزه آساست و از ناز و نعمت های بهشت فراتر است، لذا سود با ما بود که آنها را به امید نیل به لقای دوست از دست داده ایم.
4. با وجود داشتن این گنج عشق و امانت الهی که خزانه دار آن جبرئیل امین است، ولی باز هم برای گدایی و طلب نیاز به درگاه الهی آمده ایم. ما با عشقی که در سینه داریم به درگاه خدا آمده ایم تا از سراسر حق آگاه شویم.
5. ای کشتی لطف و عنایت اله! لنگر بردباری و صبرت کجاست تا توقف کنی و ما را از این دریای گناه که در آن غوطه وریم به ساحل نجات برسانی؟ زیرا که ما در این دریای بخشش تو سراپا گناهکار و روسیاه آمده ایم.
6. ای ابر بخشایش الهی که شوینده ی خطای من هستی! ببار و مگذار رسوا شوم، چرا که به دیوان عمل و به پای میزان حساب الهی با کارنامه ای سیاه و پر از گناه آمده ام.
7. ای حافظ خرقه ی پشمینه ی ریایی را از خود دور کن و در راه بیابان بینداز و برو و بدان که ما و به از دنبال قافله با آتش دردمندانه ی خود -آهی که ناشی از تأسف خوردن بر انحطاط تصوف و تباهی خرقه و سایر آداب و شعائر طریقت است -می آییم و خرقه ی تو را می سوزانیم تا کانون ریا و فساد را از بین برده باشیم.
/م