0
مسیر جاری :
دردم از یار است و درمان نیز هم شرح دیوان حافظ

دردم از یار است و درمان نیز هم

اینکه صاحب نظران و عاشقان می گویند:«آن»از جمال و زیبایی بالاتر است، یار ما هم آن جلوه و جمال وصف ناپذیر را دارد و هم کمال و هم جاذبه را.
دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم شرح دیوان حافظ

دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم

من از بخت و اقبال خوب خود و هم از زمانه سپاس گزارم که سرانجام، دیدار معشوق و بوسیدن و در آغوش گرفتن او برایم میسر شد.
آن که پا مال جفا کرد چو خاک راهم شرح دیوان حافظ

آن که پا مال جفا کرد چو خاک راهم

خاک پای آن کسی را که مرا چون خاک راه از روی ستم پایمال کرد و نابود ساخت، می بوسم و عذرخواهی هم می کنم و از قدم رنجه ی او که برای پایمال کردن من به زحمت افتاد، سپاس گزارم.
گر ازین منزل ویران به سوی خانه روم شرح دیوان حافظ

گر ازین منزل ویران به سوی خانه روم

اگر از این مکان خراب و ویران به سوی خانه و کاشانه ی خود بروم، عاقل و فرزانه می شوم و دیگر دیوانگی نمی کنم که زادگاه خود را ترک کرده و به سوی دور و دراز بروم.
خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم شرح دیوان حافظ

خرّم آن روز کزین منزل ویران بروم

خوشا آن روزی که از این منزل ویران و خراب بروم و در کوی محبوب خود، آرامش خاطر و آسایش خیالی پیدا کنم. خوشا آن روزی که این دنیا را به سوی عالم معنی ترک کنم.
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم شرح دیوان حافظ

غم زمانه که هیچش کران نمی بینم

برای رهایی از غم و اندوه بی پایان این روزگار، دوایی جز شراب سرخ ارغوانی نمی بینم. شراب عشق دوست، دوایی است برای رفع غم ها و ناراحتی های این دنیا.
در خرابات مغان نور خدا می بینم شرح دیوان حافظ

در خرابات مغان نور خدا می بینم

در خرابات مغان (محفل رندان و آزادگان و عاشقان حقیقی)تجلی نور خدا را می بینم و چه شگفت انگیز است که چه نوری را از چه جایگاه و مکانی می بینم؛ از نظر زاهدان ریاکار، خرابات محل فسق و فجور است، اما من در آنجا...
گرم از دست برخیز که با دلدار بنشینم شرح دیوان حافظ

گرم از دست برخیز که با دلدار بنشینم

اگر این امکان برایم فراهم شود که با معشوق خود بنشینم و به وصالش برسم، از جام وصل او شراب می نوشم و مست می شوم؛ از گلزار عیش و شادی گل می چینم و بهره مند می شوم.
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم شرح دیوان حافظ

حالیا مصلحت وقت در آن می بینم

اکنون صلاح وقت در این است که به میخانه نقل مکان کنم و در آنجا ساکن شوم و به عیش و شادی پرداخته و سرمست شوم و مستانه بنشینم.
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم شرح دیوان حافظ

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

ای معشوق! با مژگان سیاه و زیبایت هزاران شکاف در دین و ایمان ظاهری ام ایجاد کردی و آنها را از من گرفتی؛ بیا تا به شکرانه ی خدمتی که در حق من نمودی، از چشمان خمار و دلفریبت هزاران درد و بلا را دور سازم و...