گرم از دست برخیز که با دلدار بنشینم

اگر این امکان برایم فراهم شود که با معشوق خود بنشینم و به وصالش برسم، از جام وصل او شراب می نوشم و مست می شوم؛ از گلزار عیش و شادی گل می چینم و بهره مند می شوم.
سه‌شنبه، 16 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گرم از دست برخیز که با دلدار بنشینم
 گرم از دست برخیز که با دلدار بنشینم

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
گرم از دست برخیز که با دلدار بنشینم *** ز جام وصل مِی نوشم ز باغ عیش گل چینم
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد *** لبم بر لب نِه ای ساقی و بِستان جان شیرینم
مگر دیوانه خواهم شد درین سودا که شب تا روز *** سخن با ماه می گویم پری در خواب می بینم
لبت شکّر به مستان داد و چشمت می به میخواران *** منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم
چو هر خاکی که باد آورد فیضی برد از انعامت *** ز حال بنده یاد آور که خدمتکار دیرینم
نه هر کاو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد *** تذر و طُرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
اگر باور نمی داری رو از صورتگر چین پُرس *** که مانی نسخه می خواهد ز نوک کلک مشکینم
وفا داری و حق گویی نه کار هر کسی باشد *** غلام آصف ثانی، جلال الحقّ و الدّینم
رموز هستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ *** که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم

تفسیر عرفانی
1. اگر این امکان برایم فراهم شود که با معشوق خود بنشینم و به وصالش برسم، از جام وصل او شراب می نوشم و مست می شوم؛ از گلزار عیش و شادی گل می چینم و بهره مند می شوم.
2. شراب تلخ که زهد و پارسایی صوفی را بر باد می دهد و می سوزاند، مرا نابود خواهد کرد؛ پس ای ساقی زیبا! لب بر لبم بگذار و جان شیرین مرا بگیر؛ بوسه ی معشوق از شراب تلخ صوفی سوز هم گیرنده تر است.
3. در عشق او مثل اینکه دیوانه شده ام؛ تمام شب را انگار با ماه حرف می زنم و مثل این است که پری را در خواب می بینم.
4. ای یار! لب شیرینت به عاشقان مست، شیرینی می دهد و چشم خمار و مستت به باده نوشان، شراب می نوشاند. در این میان تنها منم که نه از لب شیرین تو بهره مندم و نه از چشم مستت. آری معشوق به رقیبان بیش از عاشق دلسوخته ی خود محبت می کند.
5. ای معشوق! هر کس که به کوی تو راه یافت، از لطف و احسانت بهره مند شد؛ پس از حال این بنده و خدمت گزار قدیمی خود یادی بکن.
6. این گونه نیست که هر کس ابیاتی به هم بافت و شعری سرود، سخنش دلنشین و مورد قبول دل ها باشد؛ این من هستم که طبع شعر و قدرت کلام بسیاری دارم؛ پس به من عنایت و توجهی داشته باش.
7. اگر این سخن را باور نمی کنی، برو و از نقاش ماهر چین بپرس؛ زیرا این نقاش از قلم خوشبو و معطّر من رونوشت می خواهد؛ آری نقش قلم من از نقاشی های منسوب به مانی هم زیباتر است.
8. وفای به عهد و پیمان و حرف حق را گفتن کار هر کسی نیست؛ من بنده ی آصف ثانی جلال الحق و الدین (جلال الدین تورانشاه)هستم که این صفات را دارد.
9. اسرار مستی و رندی را از من بپرس نه از واعظ و زاهد؛ زیرا من هر لحظه با نوشیدن جام شراب، همدم ماه و پروین هستم؛ من که فراتر از این تنگنا دنیا را درک می کنم، حرف هایی دارم که نه واعظ و زاهد می فهمند و نه من می خواهم به آنها بگویم.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.