مسیر جاری :
اي جهاني پشت گرم از روي تو
اي جهاني پشت گرم از روي تو شاعر : عطار ميل جان از هر دو عالم سوي تو اي جهاني پشت گرم از روي تو مردم آن نرگس جادوي تو صد هزاران آدمي را ره بزد آب روي عاشقان ابروي تو...
دلا چون کس نخواهد ماند دايم هم نماني تو
دلا چون کس نخواهد ماند دايم هم نماني تو شاعر : عطار قدم در نه اگر هستي طلبکار معاني تو دلا چون کس نخواهد ماند دايم هم نماني تو چو مرگت سايه اندازد سر مويي چه داني تو ...
گر چنين سنگدل بماني تو
گر چنين سنگدل بماني تو شاعر : عطار وه که بس خونها براني تو گر چنين سنگدل بماني تو از بلاهاي آسماني تو چه بلايي بر اهل روي زمين فتنهي جملهي جهاني تو از تو صد...
اي سيه گر سپيد کاري تو
اي سيه گر سپيد کاري تو شاعر : عطار سرخ رويي و سبز داري تو اي سيه گر سپيد کاري تو با شب و روز در چه کاري تو من به جان سوختم بگو آخر زانکه بس بوالعجب نگاري تو روز...
چون نيست کسي مرا به جاي تو
چون نيست کسي مرا به جاي تو شاعر : عطار ترک همه گفتم از براي تو چون نيست کسي مرا به جاي تو تاج سر من ز خاک پاي تو نور دل من ز عکس روي توست شيريني لعل جانفزاي تو ...
اي دل مبتلاي من شيفتهي هواي تو
اي دل مبتلاي من شيفتهي هواي تو شاعر : عطار ديده دلم بسي بلا آن همه از براي تو اي دل مبتلاي من شيفتهي هواي تو چون ز براي خود کنم چند کشم بلاي تو راي مرا به يک زمان جمله...
اي دلم مستغرق سوداي تو
اي دلم مستغرق سوداي تو شاعر : عطار سرمهي چشمم ز خاک پاي تو اي دلم مستغرق سوداي تو عاشق ياقوت جان افزاي تو جان من من عاشقم از ديرگاه فتنهي آن نرگس رعناي تو مانده...
آنچه با من ميکند سوداي تو
آنچه با من ميکند سوداي تو شاعر : عطار ميکشم چون نيست کس همتاي تو آنچه با من ميکند سوداي تو پيش بدر عارض زيباي تو با خيالي آمد از خجلت هلال يک گره از زلف عنبرساي...
اي غنچه غلام خندهي تو
اي غنچه غلام خندهي تو شاعر : عطار سرو آزاد بندهي تو اي غنچه غلام خندهي تو از طرهي سر فکندهي تو افتاد سر هزار سرکش از نرگس نيم زندهي تو گلهاي بهار نيم مرده...
اي جگر گوشهي جانم غم تو
اي جگر گوشهي جانم غم تو شاعر : عطار شادي هر دو جهانم غم تو اي جگر گوشهي جانم غم تو غم تو داد نشانم غم تو به جهاني که نشان نيست ازو زود برهاند از آنم غم تو گر...